#پاسخ_شبهات
💢وقتی خداوند انسان را #خلق نمود، فرشتگان به او #اعتراض کردند که انسان در زمین #فساد و #خون_ریزی میکند.
ملائکه از کجا میدانستند؟
✅ نکته اول
عده ای معتقدند که پیش از خلقت #آدم موجوداتی بر روی زمین زندگی میکردند، لذا ملائکه آنها را دیده بودند و چون مطلع بودند #اعتراض کردند.
✅ نکته دوم
هنگامی که خداوند به #فرشتگان فرمود می خواهم در زمین جانشین قرار دهم. "آنها به عنوان سؤال براى درک حقیقت و نه به عنوان اعتراض" #عرض کردند آیا در زمین کسى را قرار میدهى که #فساد کند و خون ها بریزد؟
✅ نکته سوم
عده ای تصور میکنند فرشتگان این مطلب را از سخن خداوند فهمیدند آنجا که گفت: من در روى زمین خلیفه اى قرار خواهم داد.
#فرشتگان فهمیدند که حاکمیت در زمین آنهم با امکانات محدودى که دارد مزاحمت هایى در میان نسل آدم به وجود می آورد و این مزاحمت ها به درگیریها و در نهایت به فساد و خونریزى تبدیل میگردد. در واقع به خاطر پیشبینى صحیحى که از انسان خاکى و مادّى و تزاحم هاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیشبینى میکردند به عبارت دیگر ملائکه خودشان این مطلب را از کلمه" فِی الْأَرْضِ" (در روى زمین) دریافته بودند، زیرا میدانستند انسان از خاک آفریده مىشود و #ماده به خاطر محدودیتى که دارد طبعا مرکز نزاع و تزاحم است، چه این که #جهان محدود مادى، طبع زیاده طلب انسان ها را نمىتواند اشباع کند، حتى اگر همه دنیا را به یک فرد بدهند باز ممکن است سیر نشود، این وضع مخصوصا در صورتى که توأم با احساس مسئولیت کافى نباشد سبب فساد و #خونریزى میشود .
🔵 علامه طباطبایی در این زمینه می گوید: چون می دانسته اند که موجود زمینى به خاطر این که #مادى است، باید مرکب از قوایى #غضبى و #شهوى باشد، و چون زمین محل تزاحم و محدود الجهات است، و مزاحمات در آن بسیار می شود، مرکباتش در #معرض انحلال، و انتظامهایش و اصلاحاتش در مظنه فساد و بطلان واقع می شود، حتما زندگى در آن جز به صورت زندگى نوعى و #اجتماعى فراهم نمی شود، و بقاء در آن به حد کمال نمىرسد، جز با زندگى دسته جمعى، و معلوم است که این نحوه زندگى بالآخره به #فساد و خونریزى منجر می شود.
🔵تفسیر نمونه، ج 1، ص 173-175
المیزان، ج 1، ص 177
@Roznegaar
#شبهات_ماه_محرم
گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره #کوفه👇
🔴 ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید:
_تو کیستى؟
🔵 حضرت پاسخ داد:
_من على بن الحسین هستم.
🔴 ابن زیاد گفت:
_مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟
🔵 امام(علیه السلام) فرمود:
_من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.
🔴 ابن زیاد گفت:
_نه، او را خداکشت!
🔵 امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود:
_«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد).
(یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به #شهادت رساندند).
🔴 ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت:
_تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!!
🔵 #حضرت_زینب (س) وقتی این وضع را دید، #امام_زین_العابدین (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود:
_بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان!
🔴 ابن زیاد به حضرت زینب و #امام_سجاد (ع) نگاهى انداخت و گفت:
_شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او (#علی_بن_الحسین) درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است!
🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود:
_عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود:
_آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟!
🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند.
📚لهوف، ص ۲۰۲
@Roznegaar