eitaa logo
روزنگار
834 دنبال‌کننده
56.9هزار عکس
22.6هزار ویدیو
1.3هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢آیا عین عبارت «هل مِن ناصر یَنصُرُنی» را امام حسین(ع) در مقابل دشمن فرموده‌اند؟ از دشمن کمک خواسته اند؟ ✅عبارت «هل مِن ناصر یَنصُرُنى» که به امام حسین(ع) منسوب است، در منابع حدیثی و تاریخى دقیقاً به همین صورت نقل نشده است، اما همین معنا با تفاوت‌هایى در متن و با عبارت‌هاى دیگر نقل شده است: ✅اول در آغاز نبرد؛ هنگامی که دو سپاه روبروی هم قرار گرفتند، امام حسین(ع) صدا زد: «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟»؛ «آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع‌ کننده‌اى نیست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟». که به دنبال آن، حرّ بن یزید ریاحی از سپاه عمر بن سعد جدا شده و به امام حسین(ع) پیوست و به درجه شهادت رسید ✅دوم وقتی که امام حسین(ع) دید که جوانان و دوستانش همه کشته شده و روى زمین افتاده‌اند تصمیم گرفت که خود به جنگ دشمن برود، پس چنین صدا زد: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللهَ فِینا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجو اللهَ بِإِغاثَتِنا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجو مَا عِنْدَ اللهِ فِی إِعانَتِنا»؛ «آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که درباره ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خدا است ما را یارى کند؟». این‌جا فرد دیگری به یاری حضرتشان نشتافت و حضرتشان غریبانه به شهادت رسید. 📚اللهوف على قتلى الطفوف، ص 102،  @Roznegaar
💢آیا درست است که امام حسین(ع) می خواست از رطوبت دهان علی اصغر استفاده کند؟ آیا روضه صحت دارد؟ ✅آنچه بیان شده است نه با نقل و متون تاریخی سازگاری دارد و نه با عقل، به این معنا که اولا؛ این مطلب در هیچ یک از منابع و مقاتل، ذکر نشده است ثانیا؛ چنین چیزی با مبانی عقلانی سازگاری ندارد یعنی از سویی امکان ندارد که از رطوبت دهان طفلی، بشود آنقدر استفاده کرد که گلویی برای خطبه خواندن و یا ادامه دادن آن تر بماند؟! و از سوی دیگر از هیچ انسان عاقلی چنین کاری سر نمی زند تا چه رسد به امام حسینی (ع) که امام معصوم است و بهره مندیِ کامل و همزمانش از عقل و عشق، همه را مبهوت کرده است. @Roznegaar
💢 نمی‌خواهم که آغازگر جنگ باشم پیش از آغاز نبرد، امام حسین علیه‌السلام دستور دادند تا درون خندقی که اطراف خیمه ها حفر کرده بودند، آتش روشن کنند تا دشمن نتواند از اطراف هجوم آورد. "شمر بن ذی الجوشن" نزدیک آمد و به امام حسین گفت: گویا برای ورود به آتش جهنم عجله داری!! امام حسین پاسخ دادند : تو برای ورود در آتش ، شایسته‌تری ! "مسلم بن عوسجه" که ناظر بود، به امام حسین گفت: ای فرزند رسول الله! اجازه می دهید این فاسق ستمگر را با تیر بزنم؟ او در تیر‌رس من است و تیرم به خطا نمی‌رود. امام حسین علیه السلام فرمودند: او را نزن! من دوست ندارم که آغازگر جنگ باشم ! 📚تاریخ طبری، جلد ۵ ، صفحه ۴۲۳ @Roznegaar
💢 ماجرای (ع) صحت دارد؟ آیا در جنگ حضرت ابوالفضل حضور داشته اند؟ ✅ ابتدا این داستان که دست به دست می چرخد را بخوانید: جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله... امیرالمومنین(ع) نقاب به چهره قمر بنی هاشم زدند و او را روانه ی میدان کردن. معاویه ابوشعتاء دلاور معروف عرب را پیش فرستاد ابوشعتاء گفت اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند، در شأن من نیست، یکی از پسران من برای او کافیست. نه پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست قمر منیر بنی هاشم به درک واصل شدند. خودش عصبانی به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد... جنگ مغلوبه شده بود... همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند... امیرالمومنین(ع) به عباس گفتند برگرد پسرم... سپاهیان گفتند یا امیرالمومنین اجازه بده تا کار را یکسره کند اما حضرت اجازه ندادند... فرمودند: اِنّهُ ذُخرُ الحسین... او ذخیره برای حسین است... ✅ چنین ماجرا و داستان مفصلی در هیچ یک از منابع معتبر شیعی وجود ندارد که با این موضوع حتی نزدیکی و همخوانی داشته باشد؛ البته اصل حضور حضرت عباس(ع) در جنگ صفین در برخی از منابع آمده است. مناقب خوارزمی از منابع اهل سنت به حضور ایشان در صفین اشاره دارد @Roznegaar
💢 آیا امام (ع) بدون معطلی به (ع) اجازه میدان رفتن داده و سپس او را بدرقه کرده است؟ در مقتل لهوف که از معتبر ترین مقتل های ست جریان اجازه گرفتن حضرت علی اکبر و میدان رفتن ایشان این گونه گزارش شده است:" هنگامی که همه اصحاب اباعبدالله به میدان رفته و به شهادت رسیدند و به جز اهل بیت (بنی هاشم) کسی باقی نماند علی بن الحسین (علی اکبر) (ع) که از زیباترین خوش اخلاق ترین مردم بود به نزد پدر آمد و اجازه میدان رفتن گرفت پس امام به او اجازه داد! سپس نگاه مأیوسانه ای به او کرده و گریه کرده و گفت: بار الها شاهد باش که شبیه ترین مردم به پیامبرت از نظر صورت و سیرت و اخلاق و سخن گفتن (تن صدا) را به سوی این قوم فرستادم.....". از این نقل می توان استفاده کرد که امام به او اجازه داده و با نگاه خود او را بدرقه کرده است. 📚سیدبن طاووس، ص : 113 @Roznegaar
💢 نظر شهید علامه در مورد تحریف شخصیت امام (ع) علامه مطهری: ✅ زین العابدین بیمار!!؟؟ یكی از حاضرین واقعه [ ] شخص امام زین العابدین علیه السلام است. ایشان خودشان تمام جزئیات و همه قضایا را نقل كرده اند. متاسفانه یك داستان جعلی و تحریفی درباره امام علیه السلام هست كه حاجی نوری نقل [و انتقاد] میكند. میگویند كه در روز عاشورا، در وقتی كه هیچ كسی برای اباعبدالله نماند، حضرت رفتند به خیمه امام زین العابدین برای خداحافظی; آن وقت حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرمود: پدرجان! كار شما و این مردم به كجا كشید؟ (یعنی اینها میگویند اصلا تا آن وقت امام زین العابدین علیه السلام كاملا بیخبر بوده است!) فرمود: پسرجان! به جنگ كشید. عجب! جنگ واقع شد؟ بله، جنگ واقع شد. یكی یكی اصحاب را یاد كرد. ‌[امام علیه السلام] فرمودند: قتل. این، جعل و دروغ است. امام زین العابدین علیه السلام كه آنجا - العیاذبالله - مریض و بیهوش نبود كه اصلا نفهمد چه گذشته است حتی تاریخ مینویسد: در همان حال امام حركت كرد، به عمه اش فرمود: عصای من را با یك شمشیر بیاور... پس بیاییم توبه كنیم. یك چیزی كه مخصوص ما ایرانیهاست [این است كه میگوییم] «امام زین العابدین بیمار». 📚مجموعه آثار ج 17، ص 97. ✅ تذکر اعتراض شهید مطهری به این است که ما ایرانی ها امام سجاد(ع) را صرفا با صفت بیمار کربلا معرفی میکنیم درحالی که شخصیت ایشان مورد مطالعه قرار نگرفته است. @Roznegaar
💢سه گروه در کنارهم پیمان برادری دارند وهابیت، بهائیت و شیعیان جاهل هر سه در کنار هم یک خروجی و نتیجه دارند: تحریف قیام حسین(ع) با جمود فکری اش با رسانه ها و تمسخره و استهزاهایش جاهل (شیعیان اسمی) با قمه و عزاداری های ساختگی شان محصول این سه به حسین(ع) است @Roznegaar
📝گفت🔻 سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره! 📝گفتم🔻 را خوانده ای... دو دسته جمله دارد یا یا ؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان، عاقبت هم دو دسته میشوند، و ، وسط ندارد. 📝گفت 🔻 حتی ها؟؟؟؟ 📝گفتم🔻 در زیارت جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشکر (ع) نباشد در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است. گفت🔻 زمانه عوض شده ، فرق کرده... گفتم🔻 باز زیارت عاشورا جوابت را داده، (و اخر تابع له علی ذلک) تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد. گفت🔻 با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ گفتم🔻 یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی. در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. گفت🔻 حسین زمان که در است؟ گفتم🔻 اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، ولی امر است. 👈ببین چقدر گوش به فرمان هستی...👉 @Roznegaar
💢 بن علی، تفرقه‌افکن است ✅ ابن زیاد در نامه‌ای به عمربن سعد نوشت: ((اگر حسین تسلیم شد، او را سالم نزد من بیاور. ولی اگر امتناع کرد، آنها را بکُش و بدن‌هایشان را قطعه‌قطعه کن. هر گاه حسین کشته شد، بر جنازه‌اش اسب بتازان و سینه و پشتش را زیر سم اسب‌ها لگدکوب کن. زیرا حسین‌بن‌علی، انسانی نافرمان، تفرقه‌افکن، قطع کننده پیمان خویشاوندی و ستمگر است! پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام، عمربن سعد به لشکریان گفت: چه کسی برای اسب تاختن بر جنازه حسین داوطلب می شود؟ ده نفر داوطلب شدند و با اسب بر پیکر حسین تاختند و استخوان‌های سینه و پشتش را شکستند. 📚تاریخ طبری ، جلد ۴ ، صفحه ۳۱۴ 📚اعلام الوری ، جلد ۱ ، صفحه ۴۵۳ @Roznegaar
💢 آیا امام علیه السلام خواهری به نام داشت؟ آیا او مانند دیگر خواهران حضرت، در حضور داشتند؟ بر اساس نقل برخی منابع حدیثی و تاریخی؛ امام علی(ع) دختری به نام رقیه داشت که با پسر عمویش ازدواج کرد و از وى این فرزندان متولد شدند: عبدالله، علی و محمّد که عبدالله در کربلا شهید شد. برخی نیز گفته‌اند: رقیه دختر علی علیه السلام در کودکی از دنیا رفت. به هر حال؛ امام حسین (ع) خواهری به نام رقیه داشت. درباره این‌ که خواهرش رقیه، همراه امام حسین (ع) در کربلا بوده یا نه، در منابع روایی به نام ایشان تصریح نشده و تنها به طور عام اشاره شده است که خواهران امام (ع) نیز همراه آن‌حضرت در سفر به مکّه بودند و از آن‌جا به سوی کربلا رهسپار شدند: امام زین العابدین (ع) فرمود: «حسین(ع)؛ خواهرانش و دخترش و برادرزاده‌اش قاسم بن حسن بن على را بر مَحمل، سوار کرد. سپس با ۲۱ مرد از یاران و خانواده‌اش از جمله: ابوبکر بن على، محمّد بن على، عثمان بن على، عبّاس بن على، عبد الله بن مسلم بن عقیل، على اکبر و على اصغر، رهسپار شد». ابن اعثم کوفی (م 314ق) در الفتوح می‌گوید: «حسین(ع) یارانش را -که به همراه او، قصد رفتن به عراق داشتند- گرد آورد و به هر یک، ده دینار و یک شتر براى حمل توشه و اثاثشان داد. آن‌گاه خانه خدا و صفا و مروه را طواف نمود و آماده رفتن شد و دختران و خواهرانش را بر کجاوه‌ها سوار کرد». اما ام کلثوم همراه امام(ع) در کربلا بوده‌اند؛ چنان‌که در الأخبار الطوال چنین آمده است: «حسین(ع) نیز به سمت مکّه رهسپار شد و دو خواهرش: زینب و امّ کلثوم، و برادرزاده‌هایش و برادرانش: ابوبکر، جعفر و عبّاس، و تمام بستگانش که در مدینه بودند، جز برادرش محمّد بن حنفیّه، همراه ایشان بودند». 📚خصائص الأئمة، ص 289،  📚الامالی، ص 152،  📚الاخبار الطوال، ص 228 @Roznegaar
💢 چرا در روز ، شمر حضرت (ع) را خواهر زاده خطاب کرد؟ او حضرت بود؟ راوى می‌گوید: شمر روز عاشورا در برابر سپاه ایستاد و صدا زد: خواهرزادگانم کجایند؟ عباس و برادرانش کجا هستند؟ کسى بدو پاسخ نداد. امام (ع) بدان‌ها فرمود: «هر چند وى فردى فاسق است ولى به او پاسخ دهید». از این‌رو، عباس به سمت او رفت و فرمود: چه می‌خواهى؟ شمر گفت: خواهرزادگان! شما در امان هستید. عباس(ع) به او فرمود: لعنت خدا بر تو و امان تو! اگر تو دایى ما هستى، پس چرا به ما امان می‌دهى؟ ولى فرزند رسول خدا را امان نمی‌دهى؟ برادران عباس نیز نظیر سخنان آن‌حضرت را تکرار کردند و بازگشتند. از آن جهت که مادر حضرت عباس (ع) با شمر بن ذی الجوشن هر دو از یک قبیله بودند و رسم عرب این است که به افرادی که از یک قبیله هستند و به نوعی وابستگی با هم دارند به فرزندان آنان با نگاه فامیلی نظر می‌کنند، به فرزندان ام البنین خطاب به خواهر زادگان نمود 📚عمدة الطالب فی أنساب آل أبى طالب، ص 327. @Roznegaar
💢 چرا تا زمان زنده بودن امام (ع) قیام نکردند؟ بااینکه آن زمان هم مردم برای حضرت نامه نوشتند اما ایشان پاسخ منفی دادند. از زبان امام حسین(ع)👇👇👇 مردم کوفه که گمان می‌کردند عهدنامه صلح امام حسن (ع) با معاویه و یا وجود امام حسن (ع) مانع این شده که امام حسین (ع) علیه معاویه قیام کند، پس از شهادت امام حسن (ع) و حجر بن عدی پی در پی سفیرانی را به همراه نامه‌هایی نزد امام حسین (ع) فرستادند و آمادگی خود را برای پیکار با معاویه اعلام کردند و امام‌ حسین (ع) که براساس شرائط موجود تصمیم می‌‌گرفت و عمل می‌کرد، همان پاسخ‌هایی را به ایشان داد، که ده سال پیش امام حسن (ع) و خود آن حضرت به ایشان داده بودند. امام حسین (ع) در مردم کوفه چنین اظهار داشت: «امیدوارم که برادرم در آنچه کرد خداوندش موفق و استوار می‌داشت؛ اما من امروز چنین اندیشه‌ای ندارم. خدایتان رحمت فرماید. بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید. اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت». (دینوری، 269؛ بلاذری، 3/152؛ ذهبی، 2/34). شیخ مفید که گمان کرده عهدنامه صلح، مانع قیام امام حسین(ع) علیه معاویه گردید، پاسخ امام‌حسین(ع) به مردم کوفه را بر همین منوال می‌آورد. او می‌نویسد: «چون حسن (ع) از دنیا رفت شیعیان‌ عراق به جنبش درآمدند و برای حسین(ع) نوشتند ما معاویه را از خلافت خلع کرده با شما بیعت می‌کنیم. امام (ع) خودداری کرد و برای ایشان یادآور شد که همانا میان من و معاویه عهد و پیمانی است که شکستن آن جایز نیست تا زمان آن به پایان رسد و چون معاویه بمیرد در این کار اندیشه خواهم کرد.» 📚مفید، 2/29 و 30 @Roznegaar
🔰 چگونه ممکن است با اعمال به ظاهر کوچک مانند گریه بر امام علیه السلام گناهان بزرگ بخشیده شود؟ 👈استدلال از قرآن و حدیث👉 ✅ 1. خداوند وعده داد که اگر بنی اسرائیل از باب حطه سجده کنان وارد شوند؛ گناهانشان بخشیده شود با این که این عمل به ظاهر کوچک بود: وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ (بقره 58) و إِذْ قيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطيئاتِكُمْ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ (الأعراف 161) ✅ 2. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «أهل بيتي فيكم مثل باب حطة في بني إسرائيل، من دخله غفر له الذنوب» 📚سیره حلبی شافعی، ج3، ص 16 «اهل بیت من در میان شما مانند باب حطه در بنی اسرائیل هستند که هر کس از آن باب داخل شد؛ گناهانش آمرزیده شد.» بنابراین ولایت اهل بیت علیهم السلام نیز موجب غفران خواهد شد @Roznegaar
💢 چه روزی بود؟ ✅ امام ( ع ): تاسوعا روزی است که در آن روز، امام حسین و اصحابش را محاصره کردند و ابن‌مرجانه و عمربن‌سعد به جهت زیادی لشکر خود اظهار شادمانی می‌کردند و در این روز حسین را تنها و غریب یافتند و دانستند که دیگر یاوری به سراغ او نخواهد آمد و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد.  📚سفینه البحار - جلد ۲ - صفحه ۱۲۳ @Roznegaar
💢 آیا این که میگویند که حضرت جز در لحظات آخر شهادت امام را به لفظ برادر خطاب نکرده است و تنها به الفاظ مولا و سید خطاب کرده حقیقت دارد !؟ ✅ در این شکی نیست که حضرت عباس در لحظات آخر زندگی و در هنگامه شهادت برادرش را چنین مخاطب قرار داد: «نادی با علی صوته ادرکنی یا اخی » «با صدای بلند فریاد زد برادر مرا دریاب » 📚ابصار العین ص30 ✅ اما این که حضرت جز در این لحظات آخر دیگر حسین (ع) را با تعبیر برادر خطاب قرار نداده است قابل قبول نمی باشد و در موارد متعددی این تعبیر از عباس علیه السلام واقع شده است . ✅ آنجا که از حسین (ع) اجازه ورود به میدان می خواست، امام را چنین مخاطب قرار داد: «یا اخی هل من رخصه » « ای برادر آیا اجازه به میدان رفتن را می دهی » 📚بحار الانوار ج45 ص41 ✅ آنجایی که برای عباس علیه السلام امان نامه فرستاد ، ایشان چنین پاسخ داد: « آیا می خواهی که برادر و سرورمان حسین فاطمه را واگذاریم و در اطاعت ملعونان و فرزندان ملعون ها در آییم » 📚مثیر الاحزان ص55 در روز امام حسین را چنین مخاطب قرار داد: «ای برادر آنان به سوی تو حرکت کرده اند» « یا اخی اتاک القوم » 📚تاریخ طبری ج5 ص416 📚انساب الاشراف ج3 ص391 ✅ نتیجه گیری: بنابراین ادعای این که حضرت عباس جز در لحظات آخر زندگی دیگر امام حسین (ع) را با تعبیر برادر مخاطب قرار نداده است قابل قبول نمی باشد. @Roznegaar
💢 آیا امام (ع) در ازای خودداری و از نبرد، به آن دو پیشنهاد جوایزی مادی و معنوی دادند؟! آنچه در برخی از کتاب‌های متأخر - به نقل از مقتل ابومخنف (که البته اصل این کتاب در دسترس نیست) - نقل شده تنها این است که؛ امام حسین(ع) پیش از شهادت به شمر فرمود: «جایزه یزید پیش تو محبوب‌تر است یا شفاعت جدم رسول خدا (ص)؟»، شمر ملعون گفت: دانگی از جایزه یزید پـیش من از شفاعت تو و جدّت محبوب‌تر است. اما سخنی از دادن زمین شخصی خودش به شمر چیزی نقل نشده است. 📚قندوزی  ج 3،ص 83 @Roznegaar
💢 چرا شمرِ ملعون سر امام (ع) را از پشت برید؟ ✅ در این درباره چند احتمال وجود دارد: افراد دیگری -غیر از شمر- که می‌خواستند نزدیک امام حسین(ع) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری می‌افکند، تنشان می‌لرزید و شمشیر از دستشان می‌افتاد؛  «اولین شخصی که با شمشیر کشیده به سوی امام پیش تاخت، شبث بن ربعى بود. امام حسین(ع) به جانب او نظرى افکند. شبث را رعده‌اى گرفت و لرزید و شمشیر از دستش افتاد و گفت: «معاذ اللّه که من خداى را ملاقات کنم و ذمه من مشغول به خون حسین باشد». 📚قندوزی ج 3، ص 82، سنان بن أنس با شماتت و با عصبانیت رو به شبث کرد و گفت: «مادر بر تو بگرید و قوم تو تباه گردد! چرا از قتل او دست بازداشتى و روى برداشتی؟» شبث گفت: «چون چشم بگشود و مرا نظاره کرد، چشم‌هاى رسول خدا را دیدم. نیروى من برفت و اندامم بلرزید». سنان گفت: «این شمشیر مرا ده که من از براى قتل او شایسته‌‌تر از تو هستم» اما او هم با نگاه اباعبدالله منصرف شد. شمر او را سرزنش کرد و گفت: «چرا بگریختى؟» سنان گفت: «چون چشم به سوى من بگشود، شجاعت پدر او یادم آمد. پس گریختم». خولى بن یزید اصبحى، تصمیم گرفت که سر مبارک امام(ع) را از تن دور کند. وى نیز چند قدمى برداشت و رعدتى او را گرفت و فرار کرد. شمر گفت: «چه مردم ترسویی هستید! هیچ‌کس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(ع) نشست... 📚ینابیع ج3 ص 82 – 83. ✅ شاید با توجه به این جریانات، برای این‌که شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین(ع) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین(ع) نیفتد. ✅ علامه مجلسی می‌نویسد: در بعضى از کتاب‌های معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «...پیامبر اسلام(ص) پیشانی و گلوى امام حسین(ع) را زیاد می‌بوسید» 📚بحار الانوار، ج 44، ص 187 – 188، این مطلب در کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء» نیز آمده است. به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین(ع) مکان بوسه پیامبر اسلام(ص) بوده، شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید. 📚ج 21، ص 220 – 221، @Roznegaar
💢 مگر امام (ع) اسير نبودند پس چطور توانستند به بیایند و بدن پدرشان امام (ع) را کفن و دفن کرده به خاک بسپارد؟ ✅ اعتقاد ما شیعیان بر این است که بر بدن مطهر یک معصوم، جز معصومی دیگر نمی تواند نماز خوانده و آنرا کفن کرده و به خاک بسپارد، و در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد ✅ بر این اساس امام سجاد علیه السلام مامور دفن پدر بزرگوار خود بوده است ، چنانکه علامه مجلسی پس از نقل مطالب فوق درباره دفن امام می نویسد: به حسب ظاهر چنین بود(که بنی اسد خود بدن امام را دفن کردند) اما در واقع امام را به غیر از امام دفن نمی کند. حضرت امام زین العابدین علیه السلام به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آن حضرت و بلکه سایر شهدا را دفن کرد 📚جلاء العیون، علامه مجلسی، ص 380 چنانکه در جریان شهادت امام رضا علیه السلام که در طوس به شهادت رسید امام جواد علیه السلام به قدرت الهی از مدینه به طوس آمد و امور غسل و کفن امام را خود عهده دار شد. 📚مقتل سید الشهداء ص 900-903 ✅ البته بسیاری قائلند که بدنهای مطهر امام حسین و شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد که در مجاورت کربلا ساکن بودند به خاک سپرده شده است، در جمع بین این دو قول باید گفت که هیچ تنافی وجود ندارد که امام سجاد علیه السلام با کمک قبیله بنی اسد اقدام به دفن شهدا کرده باشد. ✅ چراکه دفن شهدا برای بنی اسد به تنهایی امکان پذیر نبود، زیرا آنان اهل روستاهایی بودند که در میدان نبرد شرکت نداشتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند به ویژه آن که سرهای شهدا را بریده بودند از این رو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکان پذیر نبود و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام (ع) را کسی جز امام (ع) نمی تواند بر عهده بگیرد ناگزیر ما را به این مطلب میرساند که این راهنما باید امام سجاد(ع) بوده باشد. ✅ اما این حضور باید به صورت خارق العاده بوده باشد، چرا که ایشان در آن زمان در بند اسارت دشمنان به سر می برد. با توجه به این گفته، برخی دیگر از منابع شیعی چنین بیان داشته اند که: بنی اسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند، چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جدایی انداخته بودند و بدنها قابل شناسایی نبودند. در این هنگام امام سجاد(ع) به کربلا تشریف آوردند و آنان را در این امر یاری کردند. ایشان با یاری مردان بنی اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی قطعه حصیری گذاشتند و به آرامگاه فعلی اش آوردند؛ سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. سپس امام زین العابدین (ع)، دستها را زیر بدن مبارک امام حسین(ع) قرار دادند و فرمودند: «بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله صدق الله و رسوله ما شاء الله،و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.» آن گاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ ایشان در حالی که دیگران را از کمک در تدفین امام (ع)، باز میداشت فرمودند: «با من کسانی هستند که مرا یاری دهند.» @Roznegaar
💢 من بهترین ِ مردم را کشته ام ✅ "سنان بن انس" ، سَر مطهر امام حسین علیه‌السلام را نزد "عمر بن سعد" آورد تا جایزه بگیرد. "سنان" وقتی بر در خیمه عمر بن سعد رسید با صدای بلند شروع به خواندن این اشعار کرد: أوقر رکابی فضّة و ذهبا انا قتلت الملک المحجّبا قتلت خیر الناس أمّاً و أبا و خیرهم إذ ینسبون نسبا رکاب اسب مرا باید از طلا و نقره پُر کنید که من شاه پرده‌نشین را کشتم. کسی را کشته‌ام که پدر و مادرش بهترین مردم بودند و چون مردم نَسَب خویش را گویند، نَسَب او از همه بهتر و والاتر است!! عمر بن سعد با شنیدن این اشعار عصبانی شد و با چوبی که در دست داشت بر او زد و گفت: ای دیوانه!! چرا چنین سخن می‌گویی؟ به خدا قسم اگر این حرفها به گوش ابن‌زیاد برسد گردنت را می‌زند. 📚انساب الاشراف ، جلد ۳ ، صفحه ۲۰۵ 📚تاریخ طبری ، جلد ۵ ، صفحه ۴۵۴ 📚تذکرة الخواص ، صفحه ۲۲۸ @Roznegaar
💢 آيا خون حضرت عليه السلام به زمين بازنگشت؟ مستندات تاریخی آن‌ چیست؟ ابو الفرج اصفهاني يكي از مورخان بزرگ در كتاب «مقاتل الطالبين» از شاهدان ماجرا، نقل كرده است كه امام حسين عليه السلام خون را به طرف آسمان مي‌پاشيد و چيزي از آن دو باره به زمين بر نمي‌گشت: «مورع بن سويد از شاهدان قضيه نقل كرده است: همراه حسين عليه السلام فرزندش كوچكش بود، تيري آمد به گلويش نشست. حسين عليه السلام خون را از گلو و پشت گردنش مي‌گرفت و آن را به سوي آسمان پرتاپ مي‌كرد و چيزي از آن خون بر نمي‌گشت در آن حال مي‌فرمود: خدايا مقام فرزندم در نزد تو كم تر از ناقصه صالح نيست.» 📚مقاتل الطالبيين، ص 60، ✅ خوارزمي يكي ديگر از علماي اهل سنت، علاوه بر اين‌كه پاشيدن خود را به طرف آسمان نقل كرده: «امام فرمود: علي را بياوريد تا با او خداحافظي كنم. آن را كودك را به ايشان دادند، حضرت او را مي‌بوسيد و مي‌فرمود: واي بر گروهي كه دشمن آنها جد توست. هنگامي‌كه اين كودك در آغوش امام بود، حرمله بن كاهل اسدي با رها كردن تير او را در آغوش امام ذبح كرد. حسين عليه السلام خونش را جمع كرد تا كف دستش پر شد آنگاه به سوي آسمان پرتاب نمود و فرمود: خدايا اگر ياري [ظاهري] را از جانب آسمان از ما گرفتي، پس در عوض، بهتر از آن را براي ما قرار بده. آنگاه حسين عليه السلام از اسبش پياده شد و با غلاف شمشيرش براي او قبري آماده ساخت و او را با خونش دفن كرد و بر او نماز خواند.» 📚مقتل الحسين، ج 2، ص 37، @Roznegaar
💢 باوجود اینکه همه امامان به شهادت رسیده اند، چرا فقط برای امام (ع) اینگونه عزا میگیرند؟ دين از زمان پيغمبر اكرم و زمان ائمه اطهار دستور اكيد و بليغ داده‌اند كه بايد نام حسين بن على زنده بماند، بايد حسين بن على هر سال تجديد بشود، چرا؟ بحث در اين «چرا» است. اين چه دستورى است در اسلام؟ چرا اين همه ائمه دين به اين موضوع اهتمام داشتند؟ چرا براى زيارت حسين بن على اين همه اهتمام و ترغيب است، اين همه تشويق است؟ ما بايد به اين «چرا» دقت كنيم. ممكن است كسى بگويد: «اين براى اين است كه تسلى خاطرى براى حضرت زهرا باشد.» آيا اين حرف مسخره نيست كه بعد از هزار و چهار صد سال، هنوز حضرت زهرا احتياج به تسليت داشته باشد؟ در صورتى كه به نصّ خود امام حسين و به حكم ضرورت دين، بعد از امام حسين ديگر امام حسين و حضرت زهرا نزد يكديگر هستند. اين چه حرفى است؟! مگر حضرت زهرا بچه است كه بعد از هزار و چهار صد سال هنوز هم دائماً به سر خودش بزند، گريه كند، بعد ما برويم به ايشان سرسلامتى بدهيم! اين حرفها دين را خراب مى‌كند. حسين مكتب عملى در تأسيس كرد. حسين عليه السلام نمونه عملى قيام‌هاى اصلاحى است. خواستند مكتب حسين بماند، خواستند حسين سالى يك بار با آن نداهاى شيرين و عالى و حماسه انگيزش ظهور پيدا كند، فرياد كند: «أَ لا تَرَوْنَ إلى الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فى لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّاً» خواستند «الْمَوْتُ اوْلى مِنْ رُكوبِ الْعارِ» (مرگ از زندگى ننگين بهتر است) براى هميشه زنده بماند. خواستند «لا ارَى الْمَوْتَ الّا سَعادَةً وَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ الّا بَرَماً» براى هميشه زنده بماند. با ستمكاران براى من خستگى‌آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چيزى نيست. خواستند آن جمله‌هاى ديگر حسين: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جِيدِ الْفَتاةِ» زنده بماند، «هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» زنده بماند. 📚حماسه حسینی، ج 1 ص 78 @Roznegaar
گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره 👇 ‌ 🔴 ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵 حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴 ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵 امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴 ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵 امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴 ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴 ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ @Roznegaar
💢 حضرت زینب(س) خطاب به یزید: تو حقیرتر و کوچک‌تر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم ✅ اگر برای زن جَبن (ترس) به معنای یک خوی و خلق اخلاقی، خوب بود، حضرت زینب(س) می‌بایست از همه زن‌های دیگر ترسوتر و بی‌شخصیت‌تر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاک خودش بیرون نیاید. مگر دم دروازه کوفه کسی زینب را مجبور کرده بود که بیاید سخنرانی بکند؟ مگر سخنرانی قابل اجبار است؟! یا در ابن زیاد مگر کسی زینب را مجبور کرده بود که آنچنان در مقابل ابن زیاد بایستد و حتی به او ناسزا بگوید که واقعاً خطر کشته شدن خودش و کسانش وجود داشت؟! ✅و بالاتر از این، در مجلس یزید است با آن طنطنه و دبدبه که خیلی با مجلس ابن زیاد فرق می‌کرد، چون اولا ابن زیاد حاکم بود و یزید خلیفه، و ثانیاً ابن زیاد در کوفه بود و یزید در شام، و شام به اعتبار اینکه مجاور با بیزانس (قسطنطنیه آن وقت) بود شکوه خاصی داشت. ولی این زن اصلا اینها را به چیزی نمی‌گیرد، به یزید می‌گوید: تو حقیرتر و کوچک‌تر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم، تو اینکه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم نیز نداری. ✅آیا یک زن ترسو می‌تواند این کار را بکند؟ نه. در آنجا حداکثر این بود که جان زینب در خطر بود؛ در خطر باشد. از دادن جان که نمی‌ترسید. عزت و شرفش در خطر نبود، برعکس بر عزت و شرفش با این شجاعت افزوده می‌شد. 📚تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۲۴-۱۲۳ @Roznegaar
💢 در روضه ها میشنویم که زنان اهل بیت در کاروان اسیران با دیدن سر امام حسین(ع) گریبان چاک دادند و مو آشفته کردند، آیا این کار صحت دارد و شرعی است؟ ✅ نکته اول: در كتابها به اين صورت كه در سوال بالا آمده، روايتي نيامده و يا حداقل نيافتيم ؛ و در رواياتي هم كه در اين زمينه نقل شده ، اشاره اي به آشفته نمودن مو نشده است: ✅ يزيد، سر مبارك امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاي داد تا چشم ايشان به سر مطهرامام حسين عليه السّلام نيفتد اما سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت سَرِ حلال گوشتي تناول نفرمود. وقتي زينب عليها السّلام سر مبارك برادر خود را ديد از شدت ناراحتي دست در گريبان برد و آن را پاره سپس به آواز غمناك فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمي كه ناله اش دلها راخراشيد 📚اللهوف ـ سيد بن طاووس ـ ص 178 و 179 و 180 . ✅نکته دوم روايت دوم خالد بن سديرمي گويد: از امام صادق عليه السلام (در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند (گريبان چاك بزند) پرسيدم ، حضرت فرمود: كسي كه (در مصيبت نزديكان خود ) به صورت خود بزند كفاره بر عهده او نيست فقط بايد ( بخاطر اين كارش ) توبه كند، همانا بانوان حرم ( حسيني در كربلا ) در مصيبت حسين بن علي عليهما السلام گريبان چاك زدند و به صورت مي زدند. ✅دو نكته در دو حديثي كه گذشت شايسته دقت است: ✅نكته اول: در روايت دوم، امام عليه السلام، گريبان چاك زدن را بدون كوچكترين اشكالي به بانوان حرم نسبت داد و عمل بانوان حرم را نكوهش نكرد . پس معلوم مي شود اين عمل با شأن و منزلت حرم حسيني هيچ منافاتي ندارد. ✅ نكته دوّم: در هيچ يك از اين دو روايت در مورد اينكه بانوان حرم درمصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام موهاي خود را پريشان نمودند، چيزي نيامده بود . 📚تهذيب الأحكام ج8 ، ص 325 ، باب الكفارات . @Roznegaar
💢با توجه به طولانی بودن فاصله مسیر به و از شام به ، برخی از علما تردید دارند که کاروان اسیران در روز به کربلا رسیده باشد ؟ آیا کاروان و خانواده امام حسین(ع) در روز از شام، به کربلا رسیدند؟ 👇 بررسی 📚بطور کلی این مساله اختلافی است اما در بخشی که ادله و اسناد محکمی نیز دارند به رسیدن کاروان اشاره کرده اند. ✅ در خصوص اربعين و آمدن اسرا به كربلا بايد گفت: ✅ شهيد مطهری در اين خصوص كه اهل بيت امام حسين (ع) در روز اربعين به كربلا آمده اند باور دارد كه آن را عقل تایید نمی کند و در منابع دسته اول و معتبر نیامده است. برخی دیگر از مورخان هم به طور صریح و هم غیر صریح اين مطلب را انکار نموده‌اند. شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است: «روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد». ✅ شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد» و ابن اعثم در الفتوح نیز همین مطلب را ذکر کرده‌اند. میرزا حسین نوری می‌نویسد: «از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده می‌شود که روز اربعین روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. » ✅ در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان می‌نویسد: «وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین علیه السلام آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند ...» ✅ ابن نما حلی نیز روز اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا و ملاقات آن‌ها با جابر و عده‌ای از بنی هاشم ذکر کرده است. میرزا حسین نوری پس از از نقل قول سید بن طاوس به نقد آن پرداخته است. ✅ رسول جعفریان می‌نویسد: «شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند». ✅ شیخ عباس قمی هم داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا بسیار بعید می‌داند. محمدابراهیم آیتی و شهید مطهری نیز آمدن اسرای در روز اربعین به کربلا، را انکار کرده‌اند. ✅ امّا در ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال ۶۱ هجری به کربلا، به نظر می‌رسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. ✅ شیخ طوسی می‌نویسد: «روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا ص از مدینه برای زیارت قبر امام حسین علیه السلام به کربلا آمد. او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد». ✅ مرحوم آیتی می‌نویسد: «جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد. سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید». 📚حماسه حسینی، ج ۱، ص ۳۰ اللهوف في قتلى الطفوف، ص ۱۱۴، قمی، منتهی الامال، ج ۱، ص ۵۲۵ جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، ص ۲۱۶.   آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص ۱۳۹. @Roznegaar