eitaa logo
روزنگار
840 دنبال‌کننده
57.8هزار عکس
23.8هزار ویدیو
1.3هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 آیا این که میگویند که حضرت جز در لحظات آخر شهادت امام را به لفظ برادر خطاب نکرده است و تنها به الفاظ مولا و سید خطاب کرده حقیقت دارد !؟ ✅ در این شکی نیست که حضرت عباس در لحظات آخر زندگی و در هنگامه شهادت برادرش را چنین مخاطب قرار داد: «نادی با علی صوته ادرکنی یا اخی » «با صدای بلند فریاد زد برادر مرا دریاب » 📚ابصار العین ص30 ✅ اما این که حضرت جز در این لحظات آخر دیگر حسین (ع) را با تعبیر برادر خطاب قرار نداده است قابل قبول نمی باشد و در موارد متعددی این تعبیر از عباس علیه السلام واقع شده است . ✅ آنجا که از حسین (ع) اجازه ورود به میدان می خواست، امام را چنین مخاطب قرار داد: «یا اخی هل من رخصه » « ای برادر آیا اجازه به میدان رفتن را می دهی » 📚بحار الانوار ج45 ص41 ✅ آنجایی که برای عباس علیه السلام امان نامه فرستاد ، ایشان چنین پاسخ داد: « آیا می خواهی که برادر و سرورمان حسین فاطمه را واگذاریم و در اطاعت ملعونان و فرزندان ملعون ها در آییم » 📚مثیر الاحزان ص55 در روز امام حسین را چنین مخاطب قرار داد: «ای برادر آنان به سوی تو حرکت کرده اند» « یا اخی اتاک القوم » 📚تاریخ طبری ج5 ص416 📚انساب الاشراف ج3 ص391 ✅ نتیجه گیری: بنابراین ادعای این که حضرت عباس جز در لحظات آخر زندگی دیگر امام حسین (ع) را با تعبیر برادر مخاطب قرار نداده است قابل قبول نمی باشد. @Roznegaar
💢 آیا امام (ع) در ازای خودداری و از نبرد، به آن دو پیشنهاد جوایزی مادی و معنوی دادند؟! آنچه در برخی از کتاب‌های متأخر - به نقل از مقتل ابومخنف (که البته اصل این کتاب در دسترس نیست) - نقل شده تنها این است که؛ امام حسین(ع) پیش از شهادت به شمر فرمود: «جایزه یزید پیش تو محبوب‌تر است یا شفاعت جدم رسول خدا (ص)؟»، شمر ملعون گفت: دانگی از جایزه یزید پـیش من از شفاعت تو و جدّت محبوب‌تر است. اما سخنی از دادن زمین شخصی خودش به شمر چیزی نقل نشده است. 📚قندوزی  ج 3،ص 83 @Roznegaar
‍ ادامه شرح شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام (از پست قبلی👆) گفتار امام، در دل آن سنگدلان اثر نكرد، گويا ذرهاى رحم در دل هيچكدام از آنها نبود. عمرسعد به شخصى كه در جانب راستش بود گفت: برو حسين را راحت كن. و به نقلى به گفت: برو سر از بدن حسين عليه‌السلام جدا كن، خولى به اين قصد به سوى حسين عليه‌السلام رفت ولى لرزه بر اندام شد و بازگشت، به او گفت: «خدا بازويت را از هم جدا كند چرا لرزه بر اندام شده‌اى؟». عمر سعد مجددا فرياد زد، به سوى حسين عليه‌السلام برويد و سر از تنش جدا كنيد. شمر به سوى آنحضرت شتافت و با كمال گستاخى روى سينه آنحضرت نشست و محاسن آنحضرت را به دست گرفت، با شمشير خود با دوازده ضربه سر از بدن آن بزرگوار جدا نمود.... ا▪️▪️🔲▪️▪️ا شمر دستش پُر است و با پايش بدنش را به پشت ميچرخاند نيزه اي را حرامزاده زد و نيزه را بين مشت ميچرخاند اين وسط چند تا حرامزاده بدني ريز ريز ميكردند با لباسي كه از تنش كَندند تيغشان را تميز ميكردند... اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً @Roznegaar
🔰 #سخن‌نگاشت | شمر امروز، نخست‌وزیر اسرائیل است 🔺️ #رهبرانقلاب : مرحوم #شهید_مطهری فریاد میکشید که: والله بدانید #شمر، امروز نخست‌وزیرِ #اسرائیل است. واقعا هم همین است. ما #شمر را لعنت میکنیم، برای اینکه ریشه شمری عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما #یزید و #عبیدالله را لعنت میکنیم، برای اینکه با حاکمیت یزیدی، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. ۱۳۸۶/۱۰/۱۹ @Roznegaar
🏴 : شرح حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ×لطفا با حال و هوای عاشورایی بخوانید× پس از آنکه همه یاران علیه السلام حتی طفل شش ماهه‌اش به شهادت رسیدند امام پس از وداعی جانسوز با اهل ببت اش بسوی میدان جنگ رفت. حضرت به عمر سعد فرموده بودند چون من يك نفر هستم، بنابراين يك يك از افراد را به جنگ من بفرست. عمر سعد هم در ابتدا این درخواست امام را قبول کرد. به فرمان چند تن از شجاعان دشمن به ميدان تاختند، امام حسين عليه‌السلام تن به تن با آنها جنگيد، ولى همه آنها در برابر شمشير آتش بار امام به خاك هلاكت افتادند، عمر سعد ملعون دريافت كه در نبرد تن به تن احدى در برابر امام حسين عليه السلام باقى نمى ماند، از اين رو نقض عهد كرد و فرمان حمله دستجمعى را صادر نمود. از هر سو به امام حمله كردند، امام آنچنان بر آنها هجوم برد كه آنها همانند ملخ پراكنده فرار مى‌كردند. مسعودى در اثباه الوصيه مى‌نويسد: امام حسين عليه‌السلام صدها تن از لشکریان یزید را به درک واصل کرد. آنحضرت همچنان می‌جنگيد، و بر اثر شدت تشنگى آب طلب مى‌كرد ولى كسى پاسخ نمى‌داد، آنقدر تير به بدنش رسيده بود كه گفته‌اند: «حتى صار كالقنفذ». شمر با جماعتى آمدند و بين او و خيمه‌اش قرار گرفتند، به طورى كه به خيمه نزديك شدند. امام فرياد زد: «ويلكم يا شيعه آل سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا احرارا فى دنيا كم ...» فرياد زد: اى پسر فاطمه! چه مى‌گوئى؟ امام فرمود: مى‌گويم من با شما مى‌جنگم شما با من، زنها تقصيرى ندارند، از گمراهان و متجاوزين خود جلوگيرى كنيد و تا زنده ام متعرض حرم من نشويد. شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه، متعرض حرم نخواهند شد. آنگاه شمر به سپاه خود خطاب كرد و فرياد زد: همه متوجه حسين عليه‌السلام شويد و كار او را تمام كنيد. سپاه دشمن به امام حمله كردند، آنحضرت همچنان مى‌جنگيد تا اينكه بدنش پر از زخم سرانجام ظالمى بنام «صالح بن وهب» پيش آمد آنچنان بر ناحيه ران آنحضرت ضربت زد، كه آن مظلوم از پشت اسب به زمين افتاد، طرف راست صورتش به زمين برخورد كرد، سپس در همين حال برخاست و به جنگ ادامه داد. در لحظات آخر عمر امام حسين عليه‌السلام عليها السلام از خيمه بيرون آمد، در حالى كه فرياد مى زد: «وا محمداه! وا ابتاه! وا علياه! وا جعفراه». آنگاه به سوى امام حسين عليه‌السلام نزديك شد، در آن هنگام عمر سعد با جماعتى نزديك شد، و امام در حال جان كندن بود، زينب عليها السلام صدا زد: اى عمر! آيا اين ابا عبدالله، كشته مى شود و تو مى نگرى؟ امام حسين عليه‌السلام از زمين برخاست و مانند شيری شجاع بر دشمن حمله كرد همچنان با دشمن جنگيد تا دهها زخم بر بدنش وارد آمد. امام كنار آمد تا اندكى استراحت كند، در كنار ايستاده بود ناگاه سنگى از جانب دشمن آمد و به پيشانى آنحضرت خورد و خون جارى شد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانى را پاك كند، در اين هنگام تيرى سه شعبه زهر آلود آمد و بر سينه (يا شكم) آنحضرت اصابت كرد، فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله. سپس سرش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا تو میدانى مردى را مى كشند كه در روى زمين پسر پيغمبرى غير او نيست». آنگاه آن تير را گرفت و از پشت بيرون آورد، و خون مانند ناودان از آن جارى شد. در اين هنگام ضعف بر بدن آقا مسلط شد، سپاه دشمن دست از جنگ كشيد و مدتی از اين جريان گذشت، و كسى جرئت نمى كرد آخرين ضربه را بزند (و به عنوان قاتل، با خدا ملاقات كند). شمر بر سپاه خود فرياد زد: ويحكم ما تنتظرون بالرجل اقتلوه ثكلتكم امهاتكم. در اين وقت، دشمنان بىرحم، از هر سو به آن امام غريب، حمله كردند، يكى به شانه چپش ضربت زد، ديگرى بر دوشش ضربت زد، سنان بن انس به پيش آمد و چنان نيزهاش را بر گودى گلوى آنحضرت فرو برد و سپس نيزه را بيرون آورد و بر استخوانهاى سينهاش كوبيد و تير بر حلقوم او وارد ساخت، كه آنحضرت بر روى خاك زمين افتاد، پس از لحظه‌اى برخاست و نشست و تير را از گلوى خود بيرون كشيد، سر محاسنش را با خون بدنش رنگين نمود و مى فرمود: هكذا القى الله مخضبا بدمى مغصوبا على حقى. (كه از سربازان دشمن بود) مى گويد: نگاه به قتلگاه كردم ديدم حسين عليه‌السلام به خود مى‌پيچد و در حال جان دادن است، درخشندگى چهره، و زيبائى قامت او مرا از فكر در مورد كشتن او بازداشت و من هرگز كشته آغشته به خونى را چنين نديده‌ام. در اين حال فرمود: شربت آبى به من برسانيد. ظالمى گفت: آب نچشى تا از آب سوزان دوزخ بياشامى، حضرت فرمود: آيا من آب سوزان جهنم را مى‌آشامم؟، نه هرگز، بلكه من بر جدم رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم وارد مى شوم و در محضر او از آب گواراى بهشتى مى آشامم، و از ظلم و ستم شما به آن حضرت شكايت مى‌كنم. ادامه در پست بعدی👇
می‌گوید: مدتها فکر می‌کردم که خداوند چگونه را عذاب می‌کند؟ در عالم رویا دیدم، آقا علیه‌السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزه‌ها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شود. دیدم از دور کسی رو به من می‌آید. هر چه او به من نزدیکتر می‌شود هوا گرمتر می‌گردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمی‌گذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می‌نمودم . دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزه‌ها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بی‌اندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد. اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ‌تر، و از هر عذابی برای او درد ناک‌تر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم. داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳ @Roznegaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 چگونه شمر شد؟ 🔸کمتر کسی خبر داره که شمر در ظاهر به عنوان یه آدم مذهبی شناخته می‌شده و حتی ۱۶ بار با پای پیاده به حج رفته بوده 🔸اینجا براتون چند مورد از خصلت‌های شمر رو گفتیم که ازش یکی از پلیدترین چهره‌های کربلا رو ساخته @Roznegaar
05_Az_Heyvaniyat_Ta_Hayat_Doganegiye_Khoobi_Va_Khoshi_1402_05_15.MP3
29.02M
استاد 🔰 فصل دوم؛ دوگانگی «خوبی» و «خوشی» جلسه پنجم ▪️نوزدهم محرم، ۱۴۰۲ *تحلیلی جذاب از کتاب"در جستجوی قطعه گمشده" *بر خلاف تصور همه، حل همه مشکلات،از درون خودته *آینه خدا شو تا بی نیاز شوی! *در نگاه قرآن،انسان کسی است که هجرت کند *حرکت و ؛ از من به سوی خداست *راه رسیدن به خوبی=>گذشتن از خوشی‌ها *اتفاقا تمام دعوا سر خودِ خداست؛نه بحث‌های درون دینی * ؛ عامل نتیجه بخش بودن امور،حتی امور دنیوی *خواندن شرح‌حال علما و شهدا=>آسان شدن سختی‌های راه *توصیف عجیب امیرالمومنین (ع) توسط (ع) *مهمترین مانع: "از خودمان خوشمان می‌آید" *راه حل عملیاتی کل بحث=>مراعات و *گذشتن از یک ،بالاتر از دو هزار رکعت نماز! *وَ لکنْ ذِکرُهُ عِنْدَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ *بالاخره دنبال پول‌دار شدن برویم یا نه؟ *انتقام سخت از 📚 بخوانیم: 📌در جستجوی قطعه گمشده، 📌تفسیر المیزان، ذیل آیه ۱۲۴ ⏰ مدت زمان: ۱:۱۰:۱۱ 📅 ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ @Roznegaar
🎨 زمانه‌ات را بشناس @Roznegaar