eitaa logo
روز‌نوشت
556 دنبال‌کننده
722 عکس
346 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
تعمیر کن وصله‌های دلم را "حسین" 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
به رفیقم میگم: دلم می‌خواست منم الان کربلا بودم. رفیقم میگه: حالا این چند روزه تو تب و تاب اربعین افتادی! هفته‌ی دیگه یادت میره! نه تو سَرت چیزی میمونه، نه تو دلت! بهش میگم: آدم شاید سرگرم زندگی بشه و یادش بره و تو سرش چیزی نمونه؛ اما کربلا که از دلِ آدم نمیفته! غصه‌ی نرفتنش همیشه چنگ به دل آدم میزنه! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
سلام بر "حسین" نه کلام ما بعد از نوشیدن آب! که شهادت آب است به تشنگی "حسین" 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
اربعین، ساحتِ اعتراف است! همگان معترف‌اند به حُب "حسین"! پرچم‌ها، علم‌ها، موکب‌ها و کوله‌ها فریاد می‌زنند که "حسین" را دوست دارند! دل‌ها با شور زدن لباس‌ها با شوره زدن حتی... 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
بچه‌ها اصرار اصرار که روی ویلچر بنشانندش! سخت بود برایش راه رفتن! اما او دوست داشت ایستاده به محضر ارباب سلام دهد! مدهوش چه می‌شوند زائران کربلا، که اینگونه سراسیمه خود را فراموش می‌کنند؟! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
خنده‌اش تمام معادلات جهان را به‌هم می‌ریزد! کجای جهان محصولِ تابستان گرما پای‌پیاده خستگی و تاول پاها خنده است! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من هرچه فکر کردم نتوانستم بنویسمش! به‌گمانم قلمم لُکنت گرفته است از این همه عشق! حتی اگر بنویسم، کلمات یک‌هزارم آنچه هست را نمی‌توانند ادا کنند! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
طعم بهشت می‌دهد سفره‌ای که بهانه‌اش تویی! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فقط کافیست یکی از بچه‌ها سرِ سفره نباشد! مادرم بی‌قرار می‌شود! دلش می‌ماند پیشِ بچه‌ی نیامده‌اش! لقمه، تویِ گلویش گیر می‌کند! مادرم، سهم فرزندِ نیامده را کنار می‌گذارد! ما نیز حضرت زهرا را مادر خطاب می‌کنیم! مهربانی‌اش، مهربانی مادرها را شرمنده می‌کند! خدا را چه دیدی؟! شاید ایشان نیز سهم ما اربعین نرفته‌ها را کنار بگذارند! شاید ایشان ما را به فرزندی قبول نمایند! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
خوب آقای حدادیان که از سال ۹۵ استاد دانشگاه بودند، چرا اینترنشنال الان اعلام می‌کنه؟ به اخراج جناب آقای شریفی زارچی هم اصلا ربطی نداره؟! ما هم پشتِ گوش‌هایمان مخملی! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
این چهار کودک عراقی را می‌بینید! در راه خدمت به زائران ایرانی دچار حادثه‌ی برق گرفتگی شدند و به شهادت رسیدند. پدرشان گفته است: ما نه تنها مال، بلکه جانمان را هم برای زائر امام حسین فدا می‌کنیم. می‌بینید خلوص را؟! می‌بینید عشق را؟! حالا عده‌ای هم عملکرد بعثی‌ها را پای مردم عراق می‌نویسند و اینگونه تفرقه ایجاد می‌کنند؛ غافل از اینکه میان مردم ما و مردم عراق وجه‌اشتراکی به نام "حسین" وجود دارد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
"حسین" صرف‌نظر از سوابق آدم‌ها به‌همگان پناه می‌دهد! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن‌هایشان را ببینید! تقلایی عبث، برای چکاندن عُصاره‌ی غفلت به گلویِ زمان! و اربعین معنادارترین تقلاست برای اثبات انسانیت. اربعین، نور می‌نوشاند به روحِ بشر! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب راستش را بخواهید ما نیاز داریم که یاد بگیریم چگونه در زمان ظهور زندگی کنیم! اربعین، تمرینِ زیستِ مومنانه است برای زمان ظهور! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید خیال می‌کردند موکب‌داری کفاف غم‌شان خواهد بود! غافل از این‌که پریشانی برای "حسین" تمامی ندارد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
خانم نامحترم، شما خیلی وقت است کرامت انسانی خویش را نادیده گرفته‌اید. دقیقا از همان زمان که جوانان ما را به حضور درخیابان دعوت کردید و یک‌تنه بارِ تبلیغ برای اغتشاش را بر دوش کشیدید! یادتان هست توئیت می‌زدید و می‌گفتید عناصر حکومت در ایران از داخل هلی‌کوپتر، با تک‌تیرانداز به سوی مردم شلیک می‌کنند؟! همان‌جا فاتحه‌ی کرامت خود را خواندید اما حالی‌تان نشد! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
میگن جوری دروغ بگو که اول خودت باورت بشه به روایت تصویر! https://eitaa.com/roznevesht
من در یک روز سه‌شنبه، هفدهم دلچسب‌ترین تکه‌ی تابستان یعنی شهریورماه به‌دنیا آمده‌ام. به نظرم می‌رسد آمدن آدم‌ها توی دنیا امر مبارکی‌ست. اینکه خداوند وجود می‌بخشد و کسی موجود می‌شود هیجان‌انگیزترین بخش خلقت است؛ اما زمان، غارتگر عمر است. لحظه‌ها اگرچه مبارک، ما را به‌مرگ نزدیک و نزدیک‌تر می‌‌کنند. همین دیروز هرچه کلیدِ کیسِ کامپیوترم را فشار دادم روشن نشد که نشد. کلی عصبانی شدم از دستش. حتی یکی دوبار هم چندتا ضربه تویِ سرش زدم شاید به‌خودش بیاید. اما هیچ کارخانه‌ای در دستورالعمل محصولش ننوشته که وسایل الکترونیکی با توسری خوردن روشن می‌شوند. غرض اینکه کامپیوتر، صبحش سرحال بود اما یک‌هو بعدازظهر ازحال رفت به همین راحتی. تازه اگر سوخته باشد تمام آنچه در این سال‌ها نوشته‌ام و آرشیو کرده‌ام حتما می‌پَرد. یعنی کامپیوتر چندسال کار می‌کند آخرش هم هیچ برداشتی نمی‌توانی ازش داشته باشی! این خیلی وحشتناک نیست؛ اما چراغ عمر آدم که ناگهان خاموش شود و تویِ هاردِ وجودش هیچ اندوخته‌ای از عمل صالح نماند خیلی وحشتناک است. سخت‌ترین بخش وجود و خلقت همین است که آدم دست‌ِ‌خالی از این دنیا برود. کاشکی شهردارِ شهرِ وجودمان دستور دهد تا روی تابلوهای خیابانش جز عمل خیر چیزی ننویسیم. آدمیزاد شبیه موجی است که به صخره می‌خورد و به‌دریا بازمی‌گردد، یعنی بازگشتش به‌سوی خداست. به‌سوی اصلش. جهان از خلقت آدم‌ها سر ذوق می‌آید ای کاش با رفتنشان هم ذوقش برجا باشد. ای‌کاش رفتنمان، تکمیل بودنمان باشد. کامل شویم و برویم. تولد، اگرچه قشنگ اما اضطراب همین خوب نرفتن را به‌جان آدم می‌اندازد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
مسئولین هرچند وقت یک‌بار کام زاینده‌رود را تَر می‌کنند و یک‌هو اخبار اعلام می‌کند که کمی به آب پشت سد اجازه داده‌اند این‌طرف‌تر بیاید. خلاصه آب که باز می‌شود مردم هم سبدها و زیراندازها و از همه مهم‌تر قلیان‌هاشان را پشت ماشین می‌گذارند و مثل جِت لب آب فرود می‌آیند. چند شب پیش ما از جاده‌ی ناژوان رد می‌شدیم. چند دقیقه‌ای کنار جاده ایستادیم تا همسرم جایش را به پسرم که به‌تازگی گواهینامه‌ی رانندگی گرفته، بدهد. نیروهای گشت و بسیج و انتظامی با موتورهای سنگین و کلاه کاسکت‌هایشان پشت سرهم مانور می‌دادند توی ناژوان. جاده‌ی ناژوان باریک و دوطرفه است. یک ماشین از کنار ما رد شد. صدای موسیقی‌اش بلند بود. یکی از همین موتوری‌هایی که توصیفشان کردم با شنیدن صدای موسیقی و به‌نشانه‌ی اعتراض رفت تو دلِ ماشین. جوانکِ راننده ترسید. هول کرد. پایش را روی گاز گذاشت. موتور بعدی جلویش سبز شد. اما ترس جوانک بیشتر از این‌ها بود که بخواهد بایستد. با موتور دوم هم برخورد کرد و با سرعت بالا تویِ این جاده‌ی دوطرفه‌ی شلوغ از دست مامورین فرار کرد. اینکه چه بلایی سر آن جوان و ماشینش آمد را خبر ندارم. امیدوارم بدون هیچ ‌آسیبی به‌خود یا دیگران موضوع مرتفع شده باشد. این جوانک تا قبل از دریافت هشدار از سمت نیروی انتظامی، امکان قاتل بودنش در آن لحظه صفر بود؛ اما بعد از هشدار درصد این امکان به‌شدت بالا رفت. یعنی ترسش می‌توانست از او یک قاتل بسازد یا چه‌بسا حتی خودش مقتول باشد. روی سخنم با آن نیروهای انتظامی و بسیجی و... است که مسئولیت امنیت‌بخشی را برعهده دارند. امنیت محتاجِ صبر است و تدبیر. اگر با صبوری و تدبیر با معضلات روبرو نشوند قطعا بازنده‌اند. اتفاقات فراوانی را سراغ داریم که جانِ بی‌گناهانِ زیادی در همین تعقیب و گریزها گرفته شده است. تعقیب و گریزهایی که قطعا ارزش پیگیری‌اش از ارزش جانِ آدم‌ها بیشتر نیست. فتنه‌ی مهسا باید تجربه‌ی خوبی برایتان شده باشد. خونِ بی‌گناهان زیادی در این فتنه بر زمین ریخت که اگر صبر و تدبیر بیشتری به‌خرج داده بودید از خیلی از این اتفاقات ناخواسته جلوگیری می‌شد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
می‌گویند اخبار گفته است که اربعین ۲۲ میلیون زائر داشته است! این آمارِ با پارفته‌هاست! اگر بخواهند آمار با دل‌رفته‌ها را هم اضافه کنند حتما خیلی بیشتر از این‌هاست! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
به قول هوشنگ ابتهاج: نمی دانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد بله آقای ابتهاج. منم همینجور! https://eitaa.com/roznevesht
انگار هرآنچه در جهان است را با نخ‌هایی نامرئی به‌هم بسته‌اند! درگوشه‌ای از شهر کودکی گرسنه می‌خوابد و این‌جا بغض، دهان ما را تلخ می‌کند! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
به سفره که نگاه می‌کنند، سراسیمه می‌شوند! قلک را می‌آورند، سهم موکب را توی قلک می‌اندازند برای اربعین! یک سال دخیلِ روزها و شب‌ها می‌شوند که زودتر بگذرند تا اربعین بعدی را ببینند! دست‌هاشان را به دورِ گردنِ خیال حلقه می‌کنند و با یاد اربعینی که گذشت اشک می‌ریزند! التماس می‌کنند به دلِ شکسته و جانِ بی‌قرار که تاب بیاورد این هجران را! موکب‌ها را می‌بندند و به شهرهاشان کوچ می‌کنند، بی آنکه دل‌هاشان از خواستنِ "حسین" کوچ کند! ییلاقِ رفتن را با امید به قشلاقِ بازگشتن تاب می‌آورند! یک سال فکرِ "حسین"دست از سرشان بر نمی‌دارد! غزل‌ها زمزمه می‌کنند زیرِ لب به یاد حسین! دینار روی دینار می‌گذارند به وقت حسین! عشق روی عشق! غم روی غم! تا برسند به اربعینِ دوباره! دیوار موکب‌ها شانه‌ای است که سر رویش می‌گذارند و اشک می‌ریزند زمان وداع! یک سال شیشه‌ی دلشان را از عطرِ تنهایی پُر می‌کنند تا بار دیگر حسین را در آغوش بگیرند! سکوت می‌کنند و از موکب‌ها دور می‌شوند؛ اما دلشان فریاد می‌زند که ما عاشقِ "حسینیم" ای موکب‌ها منتظر باشید باز می‌گردیم! و این چنین مردم عراق عشق را تکثیر می‌کنند و این گونه ما خود را مدیون آنها می‌دانیم! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht