eitaa logo
روز‌نوشت
569 دنبال‌کننده
663 عکس
306 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیک سال نو، دنیای ما ایرانی‌ها متلاطم می‌شود. اگرچه نوروز را مردم سایر کشورها هم جشن می‌گیرند؛ اما نوروز برای ما اهالی ایران رنگ و بوی خاصی دارد. روزهای پایانی سال هرچه کار و مشغله و خرید و وام و چک و سفته است ریسه می‌شوند پشت سر یکدیگر و ما را وامی‌دارند به تلاش بیشتر. آنقدر می‌دویم که یادمان می‌رود چند ساعت به تحویل سال مانده است. توی ساعت‌های پایانی هم دنبال سین می‌گردیم برای هفت‌سین. با وسواس هرچه تمام سین‌ها را توی سفره ردیف می‌کنیم. بعد هم سال نو می‌شود و خلاص. ماهی گُلی سفره هم به عنوان تنها موجود جاندار سفره، به زور خودش را تا سیزده می‌رساند؛ اگرچه از پشت تُنگ خیلی بزرگ و قبراق به نظر می‌رسد؛ اما گاهی همان روزهای اول یک‌هو می‌بینی روی آب افتاده و تکان نمی‌خورد و خلاص. این خلاص شدن‌ها، این تمام شدن‌ها، این آمدن و رفتن‌های تکراری ما را به خط پایان نزدیک می‌کند. برخی از آدم‌ها تصورشان این است که مال و دارایی زیاد آدم را از یاد مرگ غافل می‌کند؛ اما من تصورم این است که مشکلات فراوان هم می‌تواند مرگ را از یاد آدم ببرد. مثلا همین گرفتاری‌های شب عید! مثلا همین گرانی‌ها! مثلا همین تصمیمات گتره‌ای بعضی از مسئولین! کلا مشکلات، فیوز مغز آدم را از کار می‌اندازد. کاشکی سال نو، سال پُر برکتی باشد برای همه! کاشکی سالی باشد که ماهی گُلی‌ها دیرتر بمیرند! سین‌های سفره زودتر پیدا شوند! دولت تصمیمات گُتره‌ای نگیرد! هیچ فتنه‌ای نباشد و هیچ‌کس در فتنه‌ها نمیرد! کاش هرگز داستان ژینا تکرار نشود! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
دیروز سالِ کهنه را بهار طبیعت تحویل گرفت! و فردا روح خسته را بهار رمضان تحویل می‌گیرد! وهر دو نو می‌شوند به برکت این تحول🌷 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
نزدیک سال نو، دنیای ما ایرانی‌ها متلاطم می‌شود. اگرچه نوروز را مردم سایر کشورها هم جشن می‌گیرند؛ اما نوروز برای ما اهالی ایران رنگ و بوی خاصی دارد. روزهای پایانی سال هرچه کار و مشغله و خرید و وام و چک و سفته است ریسه می‌شوند پشت سر یکدیگر و ما را وامی‌دارند به تلاش بیشتر. آنقدر می‌دویم که یادمان می‌رود چند ساعت به تحویل سال مانده است. توی ساعت‌های پایانی هم دنبال سین می‌گردیم برای هفت‌سین! با وسواس هرچه تمام سین‌ها را توی سفره ردیف می‌کنیم. بعد هم سال نو می‌شود و خلاص. ماهی گُلی سفره هم به عنوان تنها موجود جاندار سفره، به زور خودش را تا سیزده می‌رساند؛ اگرچه از پشت تُنگ خیلی بزرگ و قبراق به نظر می‌رسد؛ اما گاهی همان روزهای اول یک‌هو می‌بینی روی آب افتاده و تکان نمی‌خورد و خلاص. این خلاص شدن‌ها، این تمام شدن‌ها، این آمدن و رفتن‌های تکراری، ما را به خط پایان نزدیک می‌کند. برخی از آدم‌ها تصورشان این است که مال و دارایی زیاد آدم را از یاد مرگ غافل می‌کند؛ اما من تصورم این است که مشکلات فراوان هم می‌تواند مرگ را از یاد آدم ببرد. مثلا همین گرفتاری‌های شب عید! مثلا همین گرانی‌ها! مثلا همین جعل امضاها! کلا مشکلات، فیوز مغز آدم را از کار می‌اندازد. کاشکی سال نو، سال پُر برکتی باشد برای همه! کاشکی سالی باشد که ماهی گُلی‌ها دیرتر بمیرند! سین‌های سفره زودتر پیدا شوند! دولت تصمیمات گُتره‌ای نگیرد! نمایندگانی که منتخب شدند خوابشان نبَرد! هیچ امضایی جعل نشود! و هیچ فرزندی ناخلف! 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht