eitaa logo
روز‌نوشت
574 دنبال‌کننده
739 عکس
357 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
+ چی شده؟ دوباره مبهوتی؟ - خوب چیکار کنم؟! دنیا عجیبه، آدم‌هاش عجیب شدند و فهمیدنش سخت + نگران نباش. دلیلش اینه که ما آدم‌ها از رموز خلقت بی‌خبریم. مگه نشنیدی شاعر چی میگه؟! - چی میگه؟ +شاعر میگه: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من https://eitaa.com/roznevesht
من اهل نوشتنم. می‌گویند در باب موضوعات روز بنویس. سوژه‌ها باید به‌روز باشند. داشتم سوژه‌های روز را رصد می‌کردم. دیدم به‌روزترین موضوع همان جنگیدن برای تسلیم نشدن است. همان مبارزه با ظلم. وظیفه‌ام فهمیدن و فهماندن این است که نباید با ظلم و زور زیستن، عادت‌مان شود و چه ظلمی بالاتر از آنچه بر علی(ع) و فاطمه(س) رفت. حالا به‌روزترین موضوع، قلم زدن برای تیره‌ترین شب است. شبی که ظلم بر فاطمه(س) بیداد می‌کرد.اگر بخواهید منطبق بر سوژه‌ی روز بنویسید باید بی‌عدالتی را فریاد بزنید. https://eitaa.com/roznevesht
خدایا! چگونه می‌توانم تو را انکار کنم؟ در حالی که ردّپایت را میان اشک‌هایم می‌بینم. مگر می‌توان تو را انکار کرد، وقتی در خلوتم حضور داری. مگر می‌توانم تو را انکار کنم، وقتی ذهنم لحظه به لحظه پیرامون یاد تو پرسه می‌زند. چگونه تو را نبینم وقتی سهم مرا بیش از لیاقتم می‌پردازی. چگونه تو را نبینم؟! چگونه تو را ننویسم؟! وقتی انعکاس حضورت در تمام زندگی‌ام جاریست. خدایا! هنگام درد طبیبی و هنگام غرق شدن بهترین غریق. هنگام تفکر، تکیه‌گاهی و هنگام احساس، مهربان. ما به اعتبار تو آدم شده‌ایم. ما به اعتبار دریای عظیم محبتت روی پای خود ایستاده‌ایم. انکار چرا؟! وقتی به دستهای یخ زده گرما می‌بخشی. وقتی به ماهی دریا هم رزق می‌رسانی. وقتی در تلاطم دنیا دست مرا می‌گیری و آنجا که از فرط ناآگاهی گِله می‌کنم، باز مرا می‌بخشی. تو را در همان شبی دیدم که تب را از وجود کودکم بیرون بردی. تو را در همان روزی دیدم که محبت اهل‌بیت را در دلم قرار دادی. تو را آنجا دیدم که دستم را گرفتی و راه را نشانم دادی. تو را در عصایی که مادربزرگ به آن تکیه می‌داد دیدم‌. تو را در باغچه‌ای که پدربزرگ گل‌هایش را می‌کاشت، دیدم . تو را لا‌به‌لای ریشه‌های درخت یافتم. تو را در اعماق زمین در اوج آسمان‌ها تو را میان ستاره‌ها دیدم. تو را زیر باران حس کردم. تو را لا‌به‌لای نور آفتاب، میان روشنایی مهتاب، وسط سردرگمی هوای مه‌آلود پیدا کردم. چگونه انکارت کنم وقتی تو را نفس می‌کشم؟! خدایا! از میان تمام دلایلی که برای بودنت می‌آورند همین یک دلیل برایم کافیست که تو در وجود من جریان داری. مثل خون در رگ‌هایم. انکار تو یعنی انکار خودم. عقلم این را می‌گوید و احساسم نیز آن را تایید می‌نماید. https://eitaa.com/roznevesht
برای‌مان دعا کن تا در ظلمت دنیا غرق نباشیم.... https://eitaa.com/roznevesht
کوه هم که باشی با غم زهرا آب می‌شوی...
این روزها علی، جانش را بدرقه می‌کند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه می‌توان نوشت برای این حجم از محبت و عشق. برای لبخندی که این‌جا دیده می‌شود و برای گریه‌ای که هنگام نماز بر جنازه‌ی او شاهد بودیم. https://eitaa.com/roznevesht
یک سال است بدون حضورت روحمان در قرنطینه است.... https://eitaa.com/roznevesht
چقدر خوب است که خدا هست. چقدر ما آدم‌های معتقد به خدا، خوشبختیم. چقدر خوب که هروقت دلمان می‌گیرد کسی را داریم که برایش حرف بزنیم. چقدر خوب است که او ما را می‌بیند و می‌شنود. آدم اگر خدایی را هم برای خود انتخاب می‌کند، چقدر خوب که خدایش مهربان باشد، حکیم باشد، رحیم باشد. خدایی که خیالت از عدالتش راحت است. خدایی که هیچ چیز از چشمش پنهان نیست. خدایی که دردت را می‌فهمد، زخمت را می‌بندد، غمت را می‌چشد. خدایا شکر که تو خدای منی... میان این همه ناخدایان میان این همه بت شکر که تو در دلم افتادی شکر که تو را دارم. دلت که بگیرد، بی زمان و بی‌مکان، بی هیچ مزاحمتی از تو استقبال می‌کند. بدون تعارف، بدون هیچ کج‌خلقی. عجب خدای عاشقی دارم. این عشق او به بندگانش است که او را اینگونه از سایر خدایان ممتاز می‌کند. نه اهل ظلم است، نه اهل قضاوت، نه اهل اذیت است، نه اهل تحقیر، نه توهین. تا دلت بخواهد گوش می‌شود برای شنیدن حرف‌هایت. تا دلت بخواهد مرهم می‌شود برای جراحت‌های روحت. تا دلت بخواهد برایت خدایی می‌کند. عجب خدای عاشقی دارم... 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
طبق قرار هرشب، امشب نیز خواستم برایتان بنویسم. گاهی تمام تلاش قلم در تن به کلیشه‌ها سپردن خلاصه می‌شود و چه کلیشه‌ای رساتر از اینکه بگویم: ز روزگار، مرا خود همیشه دردی بود غم تو آمد و آن را هزارچندان کرد https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و اشک‌هایی که در لحظه زاده می‌شوند و در لحظه می‌میرند.....
و انسانی که اساسا موجودیست دردآلود...
و دنیایی که جنسش غم است و اصالت آن، رنج.....
بعد از کتاب‌های شهید مطهری، بیشترین بهره را از کتاب‌ها و مقاله‌های آیت‌الله مصباح بردم. زمان باید بگذرد تا برکتی که امشب از کف دادیم را بفهمیم. https://eitaa.com/roznevesht
مرگ آیت‌الله مصباح برایم بسیار دردناک است. از آن لحظه که شنیدم انگار روحم جایی جا مانده و من فقط با جسمم ادامه می‌دهم...
بعضی‌ها موقع ناراحتی دچار پر‌خوری می‌شوند که به آن پرخوری‌ عصبی می‌گویند؛ من اما وقتی از شدت ناراحتی راه به جایی نمی‌برم، دچار پُرنویسی می‌شوم. اینقدر می‌نویسم تا کمی از بار محنت را بر دوش قلم بیاندازم.
اصلا بگذار خیال‌ها را راحت کنیم. ما در این یک‌سال به اندازه‌ی یک عمر شکسته شدیم. https://eitaa.com/roznevesht
دست و دلمان به هیچ کاری نمی‌رود؛ انگار مانده‌ایم روی دست خودمان...
می‌گویند خاک سرد است؛ پس چرا امروز که یک‌سال از شهادتت می‌گذرد ما همچنان داغداریم... https://eitaa.com/roznevesht
تو چه وزنه‌ای بودی برای دنیا! که با نبودنت تعادل جهان بهم ریخت.... https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صداتو بلند کن بفهمم که هستی هنوز زنده‌ای و چشاتو نبستی بلند شو علمدار، علم رو بلند کن بازم پرچم‌ این حرم رو بلند کن... https://eitaa.com/roznevesht
یلدا که گذشت! پس چرا شب‌های ما اینقدر طولانیست... https://eitaa.com/roznevesht