مردابَت را رها کن
#یادداشت
#خطاهای_عملی
یکی از اشتباهات ما در زندگی مقاومت در مقابل تغییر است.
تغییر ما را از مرداب شدن و گندیدن نجات میدهد. تاریخ پر از تغییرهای مبارک انسانها است. آنچه زندگی فضیل بن عیاض، بشر حافی و شیخ صنعان را بر سر زبانها انداخت، پوستاندازی و تغییرشان بود.
آثار غزالی، مولوی و کانت بعد از تغییر فکری و عملیشان خواندنی شدند.
نقاشیهای ونگوگ بعد از حدود 34 سالگی و تغییری که در سبک آثارش داد، دیدنیتر شد.
اما چرا ما آدمها در مقابل تغییر مقاومت میکنیم؟
در وجود ما سه شخصیت هست که در مقابل تغییر مقاومت میکنند؛
یک متعصب کور، یک کاراگاه فضول، یک فرمانده از خودممنون.
متعصب درونِمان از هر چیزی برای ما هویتسازی کرده و به هویت ما تقدّس میبخشد و بعد شروع به دفاع از آن میکند. متعصب میگوید: «افکار و اعمال گذشته تو، حقیقت و چیستی تو است. برای انسان مقدّستر از خودش چیست؟ هر کس با گذشته تو بجنگد با تو جنگیده و یا مغرض و منحرف است و یا جاهل و نادان» وقتی سخنرانیاش تمام شود از او میپرسی، چرا گذشته من جزء حقیقت من است و چرا مقدس است؟!
متعصب کور دلیل ندارد اما پرمدعاست.
کارآگاهِ درونِمان کاری به گذشته و چیستی و مقدسات ما ندارد، چون اساساً کاری به ما ندارد، به دیگران کار دارد. خصوصیت مهم کارآگاه عیبجویی و عیبیابی است. وقتی دیگری به شما میگوید: «خودت را تغییر بده!» و شما در جوابش میگویید: «ببین آبکش داره به آفتابه میگه دو تا سوراخ داری.» دقیقاً کارآگاه درونت دارد سخنرانی میکند. وقتی شاعر میگوید: «عیب کسان منگر و احسان خویش» دقیقاً کارآگاه درونت را مخاطب کرده است.
فرماندۀ درون دنبال فرمانبردار و سرباز میگردد. این بندۀ خدا کارش زیبا نشان دادن وضعیت کنونی فرد است. چون نمیتواند بگوید: «این آقای فرمانده اشکالات زیادی داره، باید تغییر کنه ولی خواهش میکنم از فرمانهای او تبعیت کنید!» فرمانده نباید به خودش شک کند، باید اینقدر درباره خود و آینده تصمیماتش محکم صحبت کند گویی آینده را در جامِ جم میبیند و غیب عالَم را چونان عیان میبیند.
تنها کسی که باید به دادت برسد و از مرداب این سه خلاصت کند؛ دانشمندِ درونت است.
او حقیقتجو است. او بر اساس شواهد و قرائن ثابت میکند، آدمیزاد است و اشتباه، و آدمیزاد است و نیاز به تغییر و رشد.
(الهام گرفته از فصل اول کتاب
#دوبارهفکرکن آدام گرانت)
به گمان من
انسانی که
مطالعه میکند،
فکر میکند،
گفتگو میکند،
شجاع و صادق است،
مثل یک دانشمند
به ناچار تغییر میکند و با تغییر رشد میکند.
حالا شاید سخن
جنید بغدادی را بهتر بفهمیم:
"
صادق روزی چهل بار از حالی به حالی بگردد و مرائی چهل سال بر یک حال بماند."
از تغییر نترس از این بترس که سالهای سال قطار رفته باشد، تمام ایستگاه رفته باشد و تو هنوز به نردههای ایستگاه رفته تکیه داده باشی!
#تفکر_تمثیلی
🖋سیدمحمدباقر میرصانع
کانال
#آسمان_دیگر
🆔
https://eitaa.com/AnotherSky