۲.
💠 داستان حضرت ايّوب
عليه السلام در روايات:
ايّوب عليه السلام فرمود: پروردگارا! اگر روزى در مجلس داورى تو بنشينم آن گاه اقامه حجّت و دليل خواهم كرد.
در اين هنگام خداوند ابرى به سوى او فرستاد و فرمود : اى ايّوب! بياور حجّتهاى خود را كه اينك تو را در ميز محاكمه نشاندهام و من نزديك تو هستم و هميشه نزديك بودهام.
ايّوب عرض كرد : پروردگارا! تو مىدانى كه هيچ گاه دو كار كه هر دو طاعت تو بود برايم پيش نيامد، مگر اينكه آن را كه برايم سختتر و دشوارتر بود برگزيدم؛ آيا تو را نستودم؟ آيا تو را شكر نكردم؟ آيا تسبيحت نكردم؟
امام فرمود : پس، با ده هزار زبان از ابر ندا آمد كه : اى ايّوب! چه كسى تو را بدان جا رساند كه خدا را عبادت و بندگى كنى، در حالى كه مردمان از او غافلند؟ و او را حمد و تسبيح و تكبير گويى، در حالى كه مردمان از او غافلند؟ آيا براى چيزى بر خدا منّت مىگذارى كه خداوند را به سبب آنها بر تو منّت است؟
امام فرمود : ايّوب مشتى خاك برداشت و در دهان خود ريخت و سپس عرض كرد: پروردگارا! بخشش از توست؛ آرى تو بودى كه اين كارها را با من كردى.
پس، خداوند فرشتهاى بر او فرو فرستاد و آن فرشته با پاى خود بر زمين كوفت و چشمه آبى جارى شد و ايّوب را با آن آب شست، و ايّوب بهتر و شادابتر از قبل شد و خداوند براى او باغى سرسبز و خرم رويانيد و زن و مال و فرزندان و مزرعهاش را به وى بازگردانيد و آن فرشته در كنار ايّوب نشست و همسخن و مونس او شد.
در اين هنگام، همسر ايّوب با تكه نانى در دست از راه آمد و چون به محل هميشگى رسيد، ديد وضع آن محل تغيير كرده و دو نفر مرد آنجا نشستهاند. پس، گريست و فرياد زد و گفت : اى ايّوب! چه بر سرت آمده است؟
ايّوب او را صدا زد. همسرش جلو رفت و چون ديد خداوند سلامتى و نعمت هايش را به او برگردانده، به سجده شكر افتاد.
از امام باقر عليه السلام روايت آمده كه فرمود : ايّوب عليه السلام بدون آنكه گناهى كرده باشد، هفت سال مبتلا شد. انبياء گناه نمىكنند؛ چون معصوم و پاك هستند. آنان نه گناه مىكنند و نه منحرف مىشوند و هيچ گناهى، كوچك يا بزرگ، مرتكب نمىشوند.
و نيز فرمود : ايّوب در هيچ يك از ابتلاهايش نه بدنش متعفّن و گنديده شد، نه چهرهاش زشت و زننده گرديد، نه ذرّهاى خون يا چرك از بدنش بيرون آمد، نه كسى از ديدنش حالت تنفّر پيدا كرد، نه كسى از مشاهدهاش وحشت كرد، و نه هيچ جاى بدنش كرم افتاد. خداوند با همه انبيا و اولياى گراميش كه آنان را مبتلا مىسازد، همين رفتار را مىكند.
اگر مردم از او دورى كردند، در حقيقت به خاطر فقر و پريشان حالى ظاهرى او بود؛ زيرا مردم نمىدانستند كه او از جانب خداى متعال تأييد و كمك مىشود و به زودى گشايش در كارش پديد مىآورد.
خداوند ايّوب را به آن بلاى بزرگ كه در نظر همه مردم خوار گرديد، مبتلا ساخت تا هر گاه نعمتهاى بزرگى را كه خداوند مىخواست بعداً به او عطا كند مشاهده كردند، درباره وى ادعاى ربوبيّت نكنند و به اين وسيله پى ببرند كه ثواب و پاداش خداوند دو گونه است: استحقاقى و اختصاصى.
و همچنين دريابند كه هيچ ناتوان و نادار و بيمارى را به خاطر ناتوانى و نادارى و ناتوانيش خُرد و حقير نشمارند و بدانند كه خداوند هر كس را بخواهد به بيمارى مبتلا مىسازد و هر كس را بخواهد، هر زمان و هر گونه و به هر وسيلهاى كه او بخواهد، شفا مىبخشد و اين مبتلا شدن ها و شفا بخشيدنها را براى هر كه بخواهد مايه عبرت قرار مىدهد و براى هر كه بخواهد موجب شقاوت يا سعادت مىگرداند.
خداوند عزّوجلّ در كليه اين كارها به عدالت حكم مىكند و كارهايش از روى حكمت است و آن كارى را براى بندگانش مىكند كه بيشتر به صلاح آنان باشد و هر نيرو و قوّتى كه بندگان دارند از آن اوست.
خداوند از خانواده ايّوب كسانى را كه پيش از ابتلاى او مرده بودند و همچنين كسانى را كه بعد از ابتلايش در گذشته بودند، به وى برگرداند. همه آنها را خداوند براى ايّوب زنده كرد و آنان با او به زندگى ادامه دادند.
بعد از آنكه خداوند ايّوب را بهبود بخشيد، از او پرسيدند : از ميان بلاهايى كه به سر تو آمد كدام يك برايت سختتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان.
📔 الميزان في تفسير القرآن: ج۱۷، ص۲۱۲؛ میزان الحکمة، ج۱۱، ص۳۸۲
#داستان_انبیاء #حضرت_ایوب
🔰
@DastanShia