.
⭕
چهار درهم
(منصور بن عمار) از معروفين وعاظ بود روزى در منبر بود شخصى از حاضرين برخاست و گفت: براى رضاى خداى متعال مرا چهار درهم احسان كنيد.
واعظ مزبور گفت: هر كس چهار درهم به اين فقير بدهد من چهار دعا برايش مى كنم.
شخصى كه غلامِ یک يهودى بود جلو آمد و چهار درهم را داد و به واعظ گفت: چهار دعا براى من بكن:
اول: آن كه خدا مرا آزاد كند. دوم: آن كه مرا غنی كند. سوم: آن كه مرا بيامرزد. چهارم: آن كه اسلام را به آقاى من روزى فرمايد؛ و آن عالم دعاى چهارگانه را در حق او به جاى آورد.
وقتى غلام به نزد آقايش آمد پرسيد: چرا دير كردى؟ گفت: در مجلس وعظ منصور بن عمار بودم چهار درهم در آن مجلس تصدق دادم و چهار دعا خواستم:
اول آزادى خودم را، يهودى گفت: أنت حر، تو آزادى.
دعاى دوم: بى نيازى. يهودى گفت : چهار هزار درهم به تو مى دهم،
گفت: دعاى سوم: اسلام تو را خواستم. يهودى گفت: اشهد ان لا اله الا اللّه واشهد ان محمد رسول اللّه.
غلام گفت: دعاى چهارم آمرزش تو را و خودم را خواستم. يهودى گفت: اين در قدرت من نيست.
شب در خواب ديد گويندهاى گفت: انت فعلت ما فى قدرتك و انا افعل ما في قدرتى قد غفرت لك و للعبد وللواعظ و للحاضرين اجمعين.
تو آنچه را كه در قدرتت بود انجام دادى و من هم آنچه در قدرتم هست انجام مى دهم و من تو و غلامت و واعظ و همه حاضرين را بخشيدم.
📔 داستانهايی از آثار و بركات علماء: ص۲۲
#داستان_بلند
🔰
@DastanShia