لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
📢 📅 ۱۲ / اردیبهشت ماه/ ۱۴۰۳ 💠جلسه ۱۱۱ 📚موضوع جلسه : 1️⃣آقا ضیاء قائل بود که متعلق علم اجمالی فرد معیَّن است؛ در مراد ایشان سه احتمال داده شد: ایشان نظر به مقطوع بالذات داشته اند، نظر به مقطوع بالعرض داشته اند، نظر به محکی داشته اند؛ بنابر اقوا نظر ایشان بر مقطوع بالعرض است. 2️⃣اگر مراد آقا ضیاء مقطوع بالذات باشد پس مراد از گزاره «متعلق علم اجمالی فرد معیَّن است»، «مفهوم وجوب احدهما یک مفهوم جزئی» است و این گزاره بالوجدان ناصحیح است زیرا مفهوم «وجوب احدهما یک مفهوم کلّی است که البته محکی جزئی دارد. 3️⃣اگر مراد آقا ضیاء مقطوع بالعرض باشد پس مراد از گزاره « متعلق علم اجمالی، فرد معین است» این است که وجوب القصر مقطوع بالعرض است؛ این کلام، نا صحیح است بالوجدان زیرا وجوب قصر که فرد معیَّن است مقطوع بالعرض نیست و مقطوع بالعرض تنها «وجوب احدهما» است و وجوب قصر تنها فرد مقطوع بالعرض است. 4️⃣اگر مراد آقا ضیاء محکی باشد پس مراد از گزاره « متعلق علم اجمالی فرد معیَّن است» این است که مکلف می داند که مولا یک فرد معیَّن را بر او واجب کرده است که علی الفرض آن تکلیف واجب شده بر او وجوب القصر است پس محکی «وجوب احدهما» وجوب القصر است نه مقطوع بالعرض؛ این کلام درست است اما با قول به محکی بودن وجوب قصر منجزیت علم اجمالی اثبات نمی شود بلکه علم تنها می تواند نسبت به مقطوع بالعرض منجِّز باشد و محکی نسبت به منجزیت علم بی تاثیر است