☀️ آیا معصومین علیهم السلام از معصیت به اختیار ایشان است یا جبری است؟ یکی از نکات جالب در مساله عصمت، اختیاری یا جبری بودن آن است در عبارات مرحوم و به اختیاری بودن این عصمت تصریح شده است: 🔺و من جهة أخرى النبي لا يخطئ في تلقي الوحي و لا في تبليغ الرسالة ففيه هيئة نفسانية لا تخطئ في تلقي المعارف و تبليغها و لا تعصي في العمل و لو فرضنا أن هذه الأفعال و هي على وتيرة واحدة ليس فيها إلا الصواب و الطاعة تحققت منه من غير توسط سبب من الأسباب يكون معه، و لا انضمام من شي‏ء إلى نفس النبي كان معنى ذلك أن تصدر أفعاله الاختيارية على تلك الصفة بإرادة من الله سبحانه من غير دخالة للنبي (ع) فيه، و لازم ذلك إبطال علم النبي ص و إرادته في تأثيرها في أفعاله و في ذلك خروج الأفعال الاختيارية عن كونها اختيارية، و هو ينافي افتراض كونه فردا من أفراد الإنسان الفاعل بالعلم و الإرادة، فالعصمة من الله سبحانه إنما هي بإيجاد سبب في الإنسان النبي يصدر عنه أفعاله الاختيارية صوابا و طاعة و هو نوع من العلم الراسخ و هو الملكة كما مر. 📚 الميزان في تفسير القرآن ج2 ص 139 🔰🔰🔰🔰 🔺 اكنون ببينيم اين مصونيّت به چه صورت است؟ آيا مثلا به اين صورت است كه هر وقت مى‏خواهند مرتكب گناه يا اشتباه شوند يك مأمور غيبى مى‏آيد و مانند پدرى كه مانع لغزش فرزندش مى‏شود جلوى آنها را مى‏گيرد؟ و يا به اين صورت است كه پيامبران سرشت و ساختمانشان طورى است كه نه امكان گناه در آنهاست و نه امكان اشتباه، آن‏چنان‏كه مثلا يك فرشته زنا نمى‏كند به دليل اينكه از شهوت جنسى خالى است و يا يك ماشين حساب اشتباه نمى‏كند به دليل اينكه فاقد ذهن است؟ و يا اينكه گناه نكردن و اشتباه نكردن پيامبران معلول نوع بينش و درجه يقين و ايمان آنهاست؟ البتّه تنها همين شق صحيح است. اكنون هر يك از اين در مصونيّت را جداگانه ذكر مى‏كنيم. امّا مصونيّت از گناه: انسان يك موجود مختار است و كارهاى خويش را بر اساس منافع و مضارّ و مصالح و مفاسدى كه تشخيص مى‏دهد انتخاب مى‏كند، از اين رو «تشخيص» نقش مهمّى در اختيار و انتخاب كارها دارد، محال است كه انسان چيزى را كه بر حسب تشخيص او مفيد هيچ گونه فايده‏اى نيست و از طرف ديگر زيان و ضرر دارد انتخاب كند، مثلا انسان عاقل علاقه‏مند به حيات، دانسته خود را از كوه پرت نمى‏كند و يا زهر كشنده را نمى‏نوشد. افراد مردم از نظر ايمان و توجّه به آثار گناهان متفاوت‏اند، به هر اندازه كه ايمانشان قوى‏تر و توجّه‏شان به آثار گناهان شديدتر باشد، اجتنابشان از گناه بيشتر و ارتكاب آن كمتر مى‏شود. اگر درجه ايمان در حدّ شهود و عيان برسد، به حدّى كه آدمى حالت خود را در حين ارتكاب گناه حالت شخصى ببيند كه مى‏خواهد خود را از كوه پرت كند و يا زهر كشنده‏اى را بنوشد، در اينجا احتمال اختيار گناه به صفر مى‏رسد، يعنى هرگز به طرف گناه نمى‏رود. چنين حالى را «عصمت از گناه» مى‏ناميم. پس عصمت از گناه ناشى از كمال ايمان و شدّت تقواست. ضرورتى ندارد كه براى اينكه انسان به حدّ «مصونيّت» و «معصوميّت» از گناه برسد يك نيروى خارجى جبرا او را از گناه بازدارد و يا شخص معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوب القدرة باشد. مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 161 @ofoqemobin