eitaa logo
افق مبین||سید محمد هاشمی
1.2هزار دنبال‌کننده
586 عکس
141 ویدیو
12 فایل
تاملات، نوشته ها و جلسات سید محمد هاشمی، طلبه حوزه علمیه قم ارتباط با بنده: @SMHashemi128
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ آیا معصومین علیهم السلام از معصیت به اختیار ایشان است یا جبری است؟ یکی از نکات جالب در مساله عصمت، اختیاری یا جبری بودن آن است در عبارات مرحوم و به اختیاری بودن این عصمت تصریح شده است: 🔺و من جهة أخرى النبي لا يخطئ في تلقي الوحي و لا في تبليغ الرسالة ففيه هيئة نفسانية لا تخطئ في تلقي المعارف و تبليغها و لا تعصي في العمل و لو فرضنا أن هذه الأفعال و هي على وتيرة واحدة ليس فيها إلا الصواب و الطاعة تحققت منه من غير توسط سبب من الأسباب يكون معه، و لا انضمام من شي‏ء إلى نفس النبي كان معنى ذلك أن تصدر أفعاله الاختيارية على تلك الصفة بإرادة من الله سبحانه من غير دخالة للنبي (ع) فيه، و لازم ذلك إبطال علم النبي ص و إرادته في تأثيرها في أفعاله و في ذلك خروج الأفعال الاختيارية عن كونها اختيارية، و هو ينافي افتراض كونه فردا من أفراد الإنسان الفاعل بالعلم و الإرادة، فالعصمة من الله سبحانه إنما هي بإيجاد سبب في الإنسان النبي يصدر عنه أفعاله الاختيارية صوابا و طاعة و هو نوع من العلم الراسخ و هو الملكة كما مر. 📚 الميزان في تفسير القرآن ج2 ص 139 🔰🔰🔰🔰 🔺 اكنون ببينيم اين مصونيّت به چه صورت است؟ آيا مثلا به اين صورت است كه هر وقت مى‏خواهند مرتكب گناه يا اشتباه شوند يك مأمور غيبى مى‏آيد و مانند پدرى كه مانع لغزش فرزندش مى‏شود جلوى آنها را مى‏گيرد؟ و يا به اين صورت است كه پيامبران سرشت و ساختمانشان طورى است كه نه امكان گناه در آنهاست و نه امكان اشتباه، آن‏چنان‏كه مثلا يك فرشته زنا نمى‏كند به دليل اينكه از شهوت جنسى خالى است و يا يك ماشين حساب اشتباه نمى‏كند به دليل اينكه فاقد ذهن است؟ و يا اينكه گناه نكردن و اشتباه نكردن پيامبران معلول نوع بينش و درجه يقين و ايمان آنهاست؟ البتّه تنها همين شق صحيح است. اكنون هر يك از اين در مصونيّت را جداگانه ذكر مى‏كنيم. امّا مصونيّت از گناه: انسان يك موجود مختار است و كارهاى خويش را بر اساس منافع و مضارّ و مصالح و مفاسدى كه تشخيص مى‏دهد انتخاب مى‏كند، از اين رو «تشخيص» نقش مهمّى در اختيار و انتخاب كارها دارد، محال است كه انسان چيزى را كه بر حسب تشخيص او مفيد هيچ گونه فايده‏اى نيست و از طرف ديگر زيان و ضرر دارد انتخاب كند، مثلا انسان عاقل علاقه‏مند به حيات، دانسته خود را از كوه پرت نمى‏كند و يا زهر كشنده را نمى‏نوشد. افراد مردم از نظر ايمان و توجّه به آثار گناهان متفاوت‏اند، به هر اندازه كه ايمانشان قوى‏تر و توجّه‏شان به آثار گناهان شديدتر باشد، اجتنابشان از گناه بيشتر و ارتكاب آن كمتر مى‏شود. اگر درجه ايمان در حدّ شهود و عيان برسد، به حدّى كه آدمى حالت خود را در حين ارتكاب گناه حالت شخصى ببيند كه مى‏خواهد خود را از كوه پرت كند و يا زهر كشنده‏اى را بنوشد، در اينجا احتمال اختيار گناه به صفر مى‏رسد، يعنى هرگز به طرف گناه نمى‏رود. چنين حالى را «عصمت از گناه» مى‏ناميم. پس عصمت از گناه ناشى از كمال ايمان و شدّت تقواست. ضرورتى ندارد كه براى اينكه انسان به حدّ «مصونيّت» و «معصوميّت» از گناه برسد يك نيروى خارجى جبرا او را از گناه بازدارد و يا شخص معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوب القدرة باشد. مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 161 @ofoqemobin
🔆 مکاشفه جابر بن یزید جعفی ⭕️ مرحوم در رساله الوسائط مکاشفه ای از جابر بن یزید جعفی به هدایت تکوینی امام صادق (ع) نقل میکند‌. متن این روایت در کتاب شریف بصائرالدرجات آمده است. در این روایت او از حضرت پیرامون کیفیت نمایش ملکوت سماوات و ارض به ابراهیمِ خلیل (ع) می پرسد و امام حقیقت آن را به صورت مکاشفه برای او روشن می سازد: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَالَ فَكُنْتُ مُطْرِقاً إِلَى الْأَرْضِ فَرَفَعَ يَدَهُ إِلَى فَوْقَ ثُمَّ قَالَ لِيَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَنَظَرْتُ‏ إِلَى السَّقْفِ قَدِ انْفَجَرَ حَتَّى خَلَصَ بَصَرِي إِلَى نُورٍ سَاطِعٍ حَارَ بَصَرِي دُونَهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ لِي رَأَى إِبْرَاهِيمُ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ هَكَذَا ثُمَّ قَالَ لِي أَطْرِقْ فَأَطْرَقْتُ ثُمَّ قَالَ لِيَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا السَّقْفُ عَلَى حَالِه‏» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 405 ⭕️ جابر بن یزید از اجلاء اصحاب و اهل سر بوده است و مرحوم علامه ایشان را در رساله الولایه در ردیف اصحابی که شاگرد علوم باطنی اهل بیت (ع) نیز بوده اند ذکر میکند. ⭕️ کتاب بصائر نیز از اقدم کتب شیعه و از مآخذ کافی است. @ofoqemobin
هدایت شده از المرسلات
☀️ | مختصری در باب نظریه روح المعنی از منظر امام خمینی (ره) 🖊 سید محمد هاشمی 🔺 یکی از مباحث مهم امام در ادامه موضع مهم ایشان پیرامون اعتباری بودن وضع الفاظ، مساله است. این نظریه که توسط امام در نقاط مختلفی استفاده شده و ریشه در نگاه برخی اندیشمندان پیشین نیز داشته است قرابتی جدی با تصویر مرحوم در نحوه وضع الفاظ برای معانی در تفسیر دارد. ایشان توجه به این فرآیند در وضع الفاظ را، راه حل بسیاری از اشتباهات در اندیشه و فهم - خصوصا در معارف غیر مادی - می داند. برای مثال برخی در وصف پروردگار به رحیم و رحمان تصور کرده اند که چون در ذات این اوصاف نوعی از رقّت و تغیرِ حالت درونی نهفته و این نوع تحولات در ذات واجب محال است صدق این معانی بر واجب صرفا مجازی است. مرحوم امام در پاسخ معتقد است اساسا الفاظ برای غایات و حقایق عامه وضع شده اند و خصوصیات افراد تقییدی در آن معانی ایجاد نمی-کند: «و بعضى‏ها در مطلق اين نحو از اوصاف از قبيل خذ الغايات و اترك المبادى‏ قائل شده‏اند- كه اطلاق اين‏ها بر حق به لحاظ آثار و افعال است نه به لحاظ مبادى و اوصاف است. پس، معنى «رحيم» و «رحمن» در حق، يعنى كسى كه معامله رحمت مى‏كند با بندگان. بلكه معتزله‏ جميع اوصاف حق را چنين دانسته‏اند يا نزديك به اين. و بنابراين، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعيد است، خصوصا در «رحمن» كه بنابراين امر عجيبى بايد ملتزم شد. و آن اين است كه اين كلمه وضع‏ شده براى معنايى كه استعمال در آن جائز نيست و نمى‏شود، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است. تأمّل. و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفته‏اند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه. پس بنابراين، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ «رحمت» نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده، و الّا در اصل وضع‏ دخالت ندارد..» (آداب الصلاة، متن، ص: 249) 🔺 ایشان سپس در جواب به اشکال مقدر به این نظریه که آن را تنها در صورتی که اولیاء و انبیاء واضع باشند صحیح میدانند، تحلیلی در باب وضع الفاظ و اعتبار ارائه می کند که در کلیت شناخت اعتباریات نزد ایشان نیز سودمند است. 🔺به عقیده ایشان فرآیند وضع یک لفظ به این گونه است که برای هر واضعی در ابتدا نوعی توجه به جهت حقیقی موضوع له مطرح بوده است یعنی واضع در هنگام وضع لفظ «نور» برای آنچه از حقیقت خارجی نور می دیده، جهت روشنایی آن را مورد نظر قرار داده است و به جهات عدمی و ظلمانی آن بی توجه بوده است لذا لفظ «نور» هرگز مقید به نورِ مادی خارجی که مشوب به جهات عدمی است نمی شود و از این رو می توان آن را حقیقتا در انوار غیرمادی نیز استعمال کرد. لذا نظریه روح المعنی را می توان حتی در عمق تسامحات عرفی در فرآیند اعتبار نیز توضیح داد: «واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقه مجرّده را در نظر نگرفته است، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّده مطلقه است. مثلا، لفظ «نور» را كه مى‏خواسته وضع كند، آنچه در نظر واضع از انوار مى‏آمده اگر چه همين انوار حسّيّه عرضيّه بوده- به واسطه آن كه ماوراء اين انوار را نمى‏فهميده- ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت، كه اگر از او سؤال مى‏كردند كه اين انوار عرضيّه محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست» (آداب الصلاة، متن، ص: 250) 🔺 بر این اساس نیازی نیست که واضع تمام مصادیق آن معنا را در زمان خود درک کرده یا حتی به آن معتقد باشد بلکه فرآیند وضع چنین وسعتی را در رابطه لفظ و معنا ایجاد می کند. نکته جالب آن که مرحوم امام بر اساس این تحلیل، صدق الفاظ عرفی وضع شده بر معانی ای که از جهت وجودی در مراتب بالاتری قرار دارند را نزدیکتر به حقیقت و غرض اولیه عرف می داند: «ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فى الحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظى ايضا احاطة بمعنى آخر و هو وجه السّرّ الوجودى الّذى يعرفه المحقّقون و هو غير الأوضاع اللّفظيّة نعم لو كان الألفاظ موضوعة لأرواح المعانى او ارواح المعانى مرادة للحقّ من كلامه لكان تلك الأحاطة حقّا كما الأمر كذلك.» ( تعليقات على شرح «فصوص الحكم» و «مصباح الانس»، ص: 232) 🔺نتیجه این صورت بندی، راهگشایی بسیار اساسی در فهم معارف و معانی مجرد قرآنی و روایی ایجاد کرده و از سوی دیگر گشایشی جدی برای انتقال مرتبه بندی شده معارف الهی می آفریند. این نگاه شیوه ای مهم در القای معارف الهی را نیز به دنبال دارد. بر این اساس در تعلیم معارف تنها کافی است ذهن ها را نسبت به حیثیات عدمی مفاهیم پالایش نماییم، تا بتوانیم حقیقت ناب غیرمادی را در ذهن مخاطبان تصویر کنیم. 🔺 این نظریه در مساله روح المعنی، در مجموعه اندیشه امام در اعتباریات تاثیر مهمی دارد ایشان پس از این مساله «صحیح و اعم» و تصویر «مرکبات اعتباری» را نیز بر همین اساس تبیین می نمایند و معتقدند حتی در وضع الفاظ برای اختراعات عادی بشر، هرگز لفظ به قید ماده و شکل خاصی از آن اختراع – مثلا تفنگ یا هواپیما – محدود نمی شود بلکه از ابتدا خصوصیات ماده و صورت دخلی در وضع الفاظ ندارند: و لذا ترى: أنّ تكامل الصنعة كثيراً ما يوجب تغييراً في موادّها أو تبديلًا في شأن من شؤون هيئتها، و مع ذلك يطلق عليها اسمها كما في السابق، و ليس‏ ذلك إلّا لأخذ الهيئة و المادّة لا بشرط؛ أي عدم لحاظ مادّة و هيئة خاصّة فيها. (تهذيب الأصول، ج‏1، ص: 109) @almorsalaat
ادامه پست قبل ☝️☝️☝️ 🔰 هدایت تکوینیِ امام 🔺 پیش از این بیان شد که هدایتِ امام از قبیل امر الهی و حقیقیتِ «کن فیکون» و «ملکوت سماوات» است که واحد است و فرآیند زمانی ندارد. بر اساس آنچه پیش از این نیز گفته شده، جنبه امری عالم در مقابل جنبه خلقی و مادی قرار دارد. از آنجا که در قرآن همواره حقیقت امامت در کنار هدایتِ امری قرار گرفته، علامه طباطبایی «امر» الهی را در واقعیت عالم همراه امام می¬داند و بر اساس آن نوعی ولایت و هدایت از جانب امام بر مردم تصویر می¬کند. این هدایت بر خلاف راهنماییِ تشریعی، طالب هدایت را تکوینا و واقعا به مطلوب می رساند و به عبارت دیگر این هدایت «ارائه الطریق» نیست – که شأن نبی است - بلکه «الایصال الی المطلوب» است: «و بالجملة فالإمام هاد يهدي بأمر ملكوتي يصاحبه، فالإمامة بحسب الباطن نحو ولاية للناس في أعمالهم، و هدايتها إيصالها إياهم إلى المطلوب بأمر الله دون مجرد إراءة الطريق الذي هو شأن النبي و الرسول و كل مؤمن يهدي إلى الله سبحانه بالنصح و الموعظة الحسنة» (الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 272) 🔺 بر این اساس امام کسی است که انسان ها را منزل به منزل به سمت کمال نهایی یعنی «الله» رهبری کرده، حرکتِ تکوینی می¬دهد. او قافله سالار استکمالِ انسان است و چون انسان همواره نیاز به حرکت به سمت مقصود دارد و فطرت او بر این اساس قرار گرفته است، همواره باید امامی در هر زمانی در عالم وجود داشته باشد. (الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 273 و ج‏14، ص: 304) 🔺 این نگاه «امام» را در مرکز مسیر معنوی تمام عالم قرار می¬دهد و همه مریدان اسرار عالم و علاقه¬مندان به معنویت را در پی او به صف می¬کند. به همین دلیل است که علامه طباطبایی منشا تمامی نگاه¬های معنوی عالم اسلام را جریان فکری شیعه و تئوری امامت می¬داند. نشانه این مطلب آن است که عموم فرق متصوفه – گرچه به جهت فقهی و کلامی شیعه نامیده¬نشوند – خود را به جهت معنوی متصل به امیرالمومنین (ع) می¬دانند. (شیعه، ص 71 و رسالت تشيع در دنياى امروز، ص: 94) 🔺 پس نتیجه این است که امام محور و مرکز حرکت معنوی عالم در هر عصری است و هر کس در شعاع هدایت او قرار گیرد به قدر تلاش و وسع، مراتبی از این درجات معنوی را حائز می¬شود: «معلوم مى‏شود كه كمال اين حيات معنوى و سعادت علمى، به نحو اصالت مقام امام و شخصيت معنوى پيشواى وقت مى‏باشد و به نحو وراثت و تبعيت غذاى معنوى شيعه و پيروان امام است كه در صراط ولايت افتاده و در مسير بندگى پاى به جاى پاى «امام» گذاشته طريقه وى را دنبال كنند.» (رسالت تشيع در دنياى امروز، ص: 109) 🔺 در اندیشه¬ی اسلامی هدایت الهی ابتدا نصیب امام می¬شود و سپس این هدایت از او به سایر انسان¬ها می-رسد. بنابراین او واسطه¬ی وصول فیض امریِ الهی به بشریت است. (الميزان في تفسير القرآن، ج‏14، ص: 304) 🔰 احاطه امام بر قلوب و اعمال انسان 🔺 بر اساس آنچه از حقیقت هدایتِ تکوینی امام گفته شد معلوم می¬شود که امام باید بر جنبه امری عالم که جنبه باطنیِ ظواهر عالم است احاطه داشته باشد. بر همین اساس به نظر علامه طباطبایی امام علاوه بر ظاهر، بر باطنِ حرکت کمالی انسان که حقیقت قلب و اعمال اوست کاملا احاطه دارد و اساسا حقیقتِ امام، باطنِ مساله هدایت است و چون قلب و عمل نیز مانند سایر حقایق عالم ماده ظاهر و باطن و ملکوتی دارند پس همواره در محضر امام حاضرند. اساسا امام از راه باطن به نفوس تمام انسان¬ها اشراف واتصال دارد. روایات متعدد بیان می¬کنند که اعمال انسان¬ها همواره بر امام عرضه می¬شود و او شاهد بر امت است. به همین دلیل در قیامت هر کسی به سوی امام خود خوانده می¬شود و اگر امام او حق باشد نامه اعمالش به دست راست رسیده و سعادتمند می¬گردد. البته امام حق بر تمام مردم و حتی بر ائمه باطل مُهَیمن و حاکم است و ملاک امتیاز سعادت و شقاوت در قیامت اوست. ( الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 273 و ج 13 ص: 168 و شيعه در اسلام، ص: 198 و الرسائل التوحيدية، ص: 253 – 254) @ofoqemobin
ادامه از 👆 ✅تبیین ضرورت ظاهر و باطن داشتن قرآن یکی از زیباترین بخش های کتاب، جایی است که مولف چیستی ظاهر و باطن قرآن را تبیین می کند. ایشان در این قسمت، ظاهر و باطن قرآن را مراد پروردگار می داند و با آوردن مثال هایی از آیات، نشان می دهد که معنای باطنی در طول معنای ظاهری قرار می گیرد و می توان با تفسیر قرآن به قرآن و تحلیل هایی که هر دسته از آیات نسبت به آیات دیگر ارائه می کنند این دو لایه از معانی قرآن را به دست آورد. ایشان در ادامه با بیانی بسیار زیبا که از ابتکارات ایشان است نشان می دهد که اساسا اعجاز قرآن و جاودانگی آن بدون وجود باطنی که در طول ظاهر قرآن باشد محقق نمی شود و نزول قرآن در 1400 سال پیش و انس اولیه ی ذهن انسان با مفاهیم محسوس و از طرفی لزوم ماندگاری قرآن تا پایان تاریخ و لزوم فهم معارف حقیقی غیر حسی، اقتضا کرده است که قرآن اینگونه نازل شود: «البته اين روش اين نتيجه را خواهد داد كه معارف عاليه معنويه با زبان ساده عمومى بيان شود و ظواهر الفاظ مطالب و وظايفى از سنخ حس و محسوس القا نمايد و معنويات در پشت پرده ظواهر قرار گرفته و از پشت اين پرده خود را فراخور حال افهام مختلفه به آنها نشان دهد و هر كس به حسب حال و اندازه درك خود از آنها بهره مند شود.» ✅تعمق دقیق در مطالب این بخش از کتاب و در کنار آن بررسی مبنای مهم ایشان در وضع الفاظ (روح المعانی) که در مقدمه المیزان بیان شده است گشایش بسیار عظیمی در فهم قرآن ایجاد می کند. باید گفت رابطه انسان و ظواهر قرآن قبل و بعد از فهم این دسته از مبانی علامه طباطبایی به شدت تفاوت می کند. ✅جهانی بودن قرآن دغدغه دیگر علامه طباطبایی در معرفی قرآن، تبیین وجه جهانی این کتاب کریم است. یکی از نسبت های ناروا به اسلام و قرآن، عربی یا صرفا شرقی بودن قرآن کریم است. این نسبت، قرآن را محدود به جزیره العرب یا نهایتا خاورمیانه می کند. علامه طباطبایی با توجه به مخاطبان این کتاب (جامعه دانشگاهی آمریکا و عموم مخاطبان مسلمان) به بیان دلیل جهانی بودن قرآن می پردازد. طبق بیان ایشان هم مدعای صریح قرآن و پیامبر و هم محتوای قرآن کریم نشان می دهد که این کتاب برای «انسان بما هو انسان» آمده است. و همانطور که ایشان شان نزول را مخصص مدلول آیات قرآنی نمی داند محل نزول قرآن را نیز مخصص مخاطبان قرآن نمی داند: «آرى در بدو طلوع اسلام كه دعوت از جزيرةالعرب به بيرون تجاوز نكرده بود طبعاً خطابات قرآنى به امت عرب القا مىشد ولى از سال شش هجرت كه دعوت به بيرون شبه جزيره راه يافت هيچ موجبى براى توهم اختصاص نبود. گذشته از اين آيات آيات ديگرى دلالت بر عموم دعوت مىكند مانند آيه كريمه: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» » ✅نفی سمبولیک بودن آیات قرآن علامه طباطبایی در بخش چهارم کتاب، نظریاتی که وحی را از حقیقت آسمانی اش خالی می کند و اثر قرآن را تنها به نبوغ پیامبر مرتبط می داند، نقد می کند. و بر اساس آن سمبولیک بودن آیات قرآن پیرامون ملائک و شیطان را مردود می داند. نظریه سمبولیک بودن آیات قرآن، عموم آیاتی را که به عوالم ملکوت و جبروت می پردازد تنها تمثیلی از واقعیات محسوس می داند و این تمثیلات را ابتکاری از پیامبر برای هدایت مردم عنوان می کند. علامه طباطبایی با قوت این نظر را رد می کند و قرآن را کتابی می داند که قالب هدایت خود را همواره واقعیت قرار داده است: « ولى آنچه از قرآن مجيد استفاده مىشود خلاف اين است و قرآن ملائكه و شياطين را يك عده موجودات بيرون از حس و داراى وجود و شعور و اراده مستقل مى داند. اما ملائكه، آيات چندى در اين باره گذشت كه به موجب آنها ملائكه موجودات مستقل و داراى ايمان و كارهايى كه با شعور واراده تحقق مىپذيرد هستند و آيات بسيار ديگرى نيز در قرآن مجيد هست كه به همين مدعى گواهى مىدهد.» مولف در تفسیر المیزان ذیل آیات سوره اعراف نیز بحثی نسبتا مفصل پیرامون حقیقت ابلیس و سمبولیک نبودن ذکر او در قرآن مطرح می کند. ✅جمع بندی به طور کلی می توان این کتاب را از بهترین آثار نوشته شده پیرامون قرآن دانست که در عین اختصار به مهمترین مسائل دخیل در فهم و ارتباط با قرآن پرداخته است. این کتاب توانسته قرآن را از منظر مکتب اهل بیت علیهم السلام معرفی کند و به درک بهتر مخاطب غربی از مکتب تشیع نیز کمک کند. به نظر می رسد مطالعه این کتاب برای دانشگاهیان و حوزویان مفید و ضروری است. 🔺رحم الله مولفه 🔰سید محمد هاشمی 97/5/5 @ofoqemobin
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️بحثی پیرامون اندیشه اجتماعی 🔸 فهرست موضوعات: - اندیشمندان اصلاح گر اسلامی در 150 سال گذشته - شکل گیری اندیشه اجتماعی در دوران معاصر دنیای اسلام - علامه طباطبایی و اندیشه اجتماعی - ویژگی های اندیشه اجتماعی علامه طباطبایی (اصالت، استقلال، عدم منتهی شدن به سلفی گری، تبیین فلسفی کامل، قابل بسط در زمان ما، ظرفیت تمدنی و نظریه پایان تاریخ) - سیری در اندیشه اجتماعی علامه - نظریه اعتباریات سنگ بنای اندیشه اجتماعی - اعتبار استخدام و اعتبار اجتماع - عاقبت قهری اختلافات اجتماعی - فلسفه اجتماعی نبوت - اندیشه علامه طباطبایی در تقابل تمام عیار با سکولاریسم - معنویت و اجتماع - توحید، ضامن بقای اجتماع و نافرجام بودن اجتماعات غیر توحیدی - نظریه پایان تاریخِ اجتماع از منظر علامه - امتداد اندیشه علامه طباطبایی 📌تاریخ: ۹۹/۸/۲۱ @almorsalaat
هدایت شده از مدرسه حکمت طوبی
🌀طوبی 👈مدرسه‌تخصصی‌حکمت‌اسلامی ✅آموزش حکمت اسلامی با محوریت اندیشه های فلسفی 🎙تحت اشراف استاد 🌀لینک عضویت در مدرسه👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2982543397C98653580f2
هدایت شده از المرسلات
⭕️ نادیده گرفتن و سهل انگاری در اجرای دستورات اسلام، مقدمه انسداد حرکت توحیدی جامعه است 🔰 محمد مهدی مقدسی 🔻 نگاه به شریعت و تعالیم دینی مشکلی است که از گذشته گریبانگیر جوامع بوده است. 🔻 در طول تاریخ مستکبران و دنیا طلبان برای پیش برد اهداف خود به گسترش تفسیر فردگرایانه از دین دامن می زدند 🔹 ولی مشکل اساسی این است که حتی دین گرایان و متدینان و برخی از اندیشمندان اسلامی نیز به همۀ ابعاد حرکت اجتماعی دین و مخصوصا شریعت اسلام معتقد نیستند و بسیاری از تعالیم اجتماعی اسلام را با رویکردی فردگرایانه تفسیر می کنند. 🔻 مرحوم علامه طباطبایی با بصیرتی عمیق و شناختی نافذ از تعالیم اسلامی در سراسر تفسیر شریف به تبیین جنبه های مختلف این حقیقت می پردازند و ساختار اجتماعی شریعت را ترسیم می کنند. 🔻 ایشان معتقدند که «اسلام در همۀ شئون اجتماعی است» و نگاه همه جانبه به اجتماع از اختصاصات دین اسلام است 🔵 در نگاه ایشان « دین مقدّمه‌ای برای و عبادات مقدمۀ وصول به است. هرگونه اخلال یا تحریف در احکام اجتماعیِ اسلام منجر به فساد در عبادات می‌شود و با فاسد شدن عبادات راه تربیت علمی و حرکت در مسیر توحید مسدود می‌گردد». 🔻 نبود شناخت همه جانبه از هویت اجتماعی اسلام سبب شده است که در بسیاری از مسائل از سوی صاحب نظران راه کارهای متناقض ارائه شود؛ 🔻 اهمیت این مسئله وقتی جلوه می کند که در موضوعی مانند که دامنه اجتماعی گسترده دارد بین اندیشمندان دینی اختلاف نظر وجود داشته باشد که دامنه این اختلاف اثرات مخربی در جامعه خواهد گذاشت با توجه به اهمیت موضوع در زمان حساس کنونی بر آن شدیم تا در قالب سلسله مباحثی ، گوشه هایی از در نگاه مرحوم علامه طباطبایی را خدمت شما تقدیم کنیم 📌 ادامه دارد ...... @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙| گویا تمام عالم در یک نفر جمع شده است! 🎙استاد علی فرحانی 📚 نشست علمی. سال ۹۸ @almorsalaat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️بحثی پیرامون اندیشه اجتماعی 🔸 فهرست موضوعات: - اندیشمندان اصلاح گر اسلامی در 150 سال گذشته - شکل گیری اندیشه اجتماعی در دوران معاصر دنیای اسلام - علامه طباطبایی و اندیشه اجتماعی - ویژگی های اندیشه اجتماعی علامه طباطبایی (اصالت، استقلال، عدم منتهی شدن به سلفی گری، تبیین فلسفی کامل، قابل بسط در زمان ما، ظرفیت تمدنی و نظریه پایان تاریخ) - سیری در اندیشه اجتماعی علامه - نظریه اعتباریات سنگ بنای اندیشه اجتماعی - اعتبار استخدام و اعتبار اجتماع - عاقبت قهری اختلافات اجتماعی - فلسفه اجتماعی نبوت - اندیشه علامه طباطبایی در تقابل تمام عیار با سکولاریسم - معنویت و اجتماع - توحید، ضامن بقای اجتماع و نافرجام بودن اجتماعات غیر توحیدی - نظریه پایان تاریخِ اجتماع از منظر علامه - امتداد اندیشه علامه طباطبایی 📌تاریخ: ۹۹/۸/۲۱ @ofoqemobin
☀️ | مختصری در باب نظریه روح المعنی از منظر امام خمینی (ره) 🖊 سید محمد هاشمی 🔺 یکی از مباحث مهم امام در ادامه موضع مهم ایشان پیرامون اعتباری بودن وضع الفاظ، مساله است. این نظریه که توسط امام در نقاط مختلفی استفاده شده و ریشه در نگاه برخی اندیشمندان پیشین نیز داشته است قرابتی جدی با تصویر مرحوم در نحوه وضع الفاظ برای معانی در تفسیر دارد. ایشان توجه به این فرآیند در وضع الفاظ را، راه حل بسیاری از اشتباهات در اندیشه و فهم - خصوصا در معارف غیر مادی - می داند. برای مثال برخی در وصف پروردگار به رحیم و رحمان تصور کرده اند که چون در ذات این اوصاف نوعی از رقّت و تغیرِ حالت درونی نهفته و این نوع تحولات در ذات واجب محال است صدق این معانی بر واجب صرفا مجازی است. مرحوم امام در پاسخ معتقد است اساسا الفاظ برای غایات و حقایق عامه وضع شده اند و خصوصیات افراد تقییدی در آن معانی ایجاد نمی-کند: «و بعضى‏ها در مطلق اين نحو از اوصاف از قبيل خذ الغايات و اترك المبادى‏ قائل شده‏اند- كه اطلاق اين‏ها بر حق به لحاظ آثار و افعال است نه به لحاظ مبادى و اوصاف است. پس، معنى «رحيم» و «رحمن» در حق، يعنى كسى كه معامله رحمت مى‏كند با بندگان. بلكه معتزله‏ جميع اوصاف حق را چنين دانسته‏اند يا نزديك به اين. و بنابراين، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعيد است، خصوصا در «رحمن» كه بنابراين امر عجيبى بايد ملتزم شد. و آن اين است كه اين كلمه وضع‏ شده براى معنايى كه استعمال در آن جائز نيست و نمى‏شود، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است. تأمّل. و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفته‏اند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه. پس بنابراين، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ «رحمت» نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده، و الّا در اصل وضع‏ دخالت ندارد..» (آداب الصلاة، متن، ص: 249) 🔺 ایشان سپس در جواب به اشکال مقدر به این نظریه که آن را تنها در صورتی که اولیاء و انبیاء واضع باشند صحیح میدانند، تحلیلی در باب وضع الفاظ و اعتبار ارائه می کند که در کلیت شناخت اعتباریات نزد ایشان نیز سودمند است. 🔺به عقیده ایشان فرآیند وضع یک لفظ به این گونه است که برای هر واضعی در ابتدا نوعی توجه به جهت حقیقی موضوع له مطرح بوده است یعنی واضع در هنگام وضع لفظ «نور» برای آنچه از حقیقت خارجی نور می دیده، جهت روشنایی آن را مورد نظر قرار داده است و به جهات عدمی و ظلمانی آن بی توجه بوده است لذا لفظ «نور» هرگز مقید به نورِ مادی خارجی که مشوب به جهات عدمی است نمی شود و از این رو می توان آن را حقیقتا در انوار غیرمادی نیز استعمال کرد. لذا نظریه روح المعنی را می توان حتی در عمق تسامحات عرفی در فرآیند اعتبار نیز توضیح داد: «واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقه مجرّده را در نظر نگرفته است، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّده مطلقه است. مثلا، لفظ «نور» را كه مى‏خواسته وضع كند، آنچه در نظر واضع از انوار مى‏آمده اگر چه همين انوار حسّيّه عرضيّه بوده- به واسطه آن كه ماوراء اين انوار را نمى‏فهميده- ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت، كه اگر از او سؤال مى‏كردند كه اين انوار عرضيّه محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست» (آداب الصلاة، متن، ص: 250) 🔺 بر این اساس نیازی نیست که واضع تمام مصادیق آن معنا را در زمان خود درک کرده یا حتی به آن معتقد باشد بلکه فرآیند وضع چنین وسعتی را در رابطه لفظ و معنا ایجاد می کند. نکته جالب آن که مرحوم امام بر اساس این تحلیل، صدق الفاظ عرفی وضع شده بر معانی ای که از جهت وجودی در مراتب بالاتری قرار دارند را نزدیکتر به حقیقت و غرض اولیه عرف می داند: «ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فى الحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظى ايضا احاطة بمعنى آخر و هو وجه السّرّ الوجودى الّذى يعرفه المحقّقون و هو غير الأوضاع اللّفظيّة نعم لو كان الألفاظ موضوعة لأرواح المعانى او ارواح المعانى مرادة للحقّ