🤔 ❔ماجرای درگیری در صدر اسلام چه بود ❗️چرا پیامبر به یاران خود دستور داد تا به کاروان قریش در ماه حرام حمله کنند ❕آیا این کار گناه نبود❕چرا این را برای مردم نمی گویید ❕❕ 💠💠 👌در ماه رجب سال دوم هجرت، چند ماه قبل از واقعه بدر ، پیامبر گرامی هشتاد نفر از را به فرماندهى «عبد اللّه بن جحش» براى تعقيب كاروان قریش اعزام كرد. هنگام حركت، نامه اى به دست فرمانده داد و گفت: پس از ورود در راه پيمايى، اين نامه را بازكن و به مضمون آن عمل كن و هيچ يك از ياران خود را به اكراه وادار به كارى مكن. وى پس از دو روز راه پيمايى نامه را باز كرد و ديد كه پيامبر چنين دستور داده است « هنگامى كه به نامه من نگاه كردى راه خود را پيش گير و در سرزمين «نحله» كه ميان مكّه و طائف است فرود آى. در آنجا در انتظار بنشين و از تصميمها و خبرهايشان آگاه باش » ❕وى طبق مضمون نامه عمل كرده و تمام يارانش نيز از او پيروى كردند و در آن نقطه فرود آمدند. در آن هنگام كاروان قريش به سرپرستى «عمرو خضرمى» از طائف به مكّه باز مى گشت. كه در نزديكى آنان منزل كرده بودند؛ براى اينكه دشمن از اسرارشان آگاه نشود، سرهاى خود را تراشيدند تا دشمن تصور كند كه اينها براى مراسم زيارت خانه خدا عازم مكّه هستند. قريش با ديدن اين منظره اطمينان يافته و به هم ديگر گفتند: آنان عازم «عمره» هستند كارى با ما ندارند. 👌در اين هنگام مسلمانان با تشكيل يك جنگى، به تبادل نظر پرداختند ، نتيجه شورا اين بود كه دريافتند اگر آن روز را كه پايان ماه رجب بود صبر كنند، ماه حرام اگرچه پايان مى پذيرد، ممكن است قافله قريش همان روز از آن نقطه حركت كنند و وارد سرزمين «حرم» گردند كه نبرد در آنجا نيز حرام و قدغن است. از اين رو تصميم گرفتند نبرد در ماه حرام را به جنگ در «حرم» ترجيح دهند و دشمن را كرده و «واقد بن عبد اللّه» سرپرست كاروان را با تيرى كشتند. زيردستان وى نيز فرار كردند، جز دو نفر به نامهاى: عثمان بن عبد اللّه و «حكم بن كيسان» كه مسلمانان آنان را دست گير كردند. عبد اللّه بن جحش، مال التجاره را با دو اسير به مدينه آورد. 👌پيامبر از اينكه فرمانده جمعيت از حدود خارج شده و به جاى كسب تكليف در ماه حرام نبرد كرده است؛ سخت ناراحت گرديد و فرمود: «من هرگز دستور نداده بودم در ماه حرام جنگ كنيد.» ❕قريش، نيز اين جريان را به عنوان حربه تبليغى به دست گرفته و شايع كردند كه «محمد» احترام ماه حرام را از بين برده است. يهود اين حادثه را به فال بد گرفته و مى خواستند فتنه اى برپا كنند. عبد اللّه و يارانش را سرزنش مىكردند. از طرفى، پيامبر در غنايم جنگى آنان تصرف نكرد و منتظر وحى الهى بود. ناگهان «جبرئيل» اين آيه را آورد: «از تو درباره نبرد در ماه حرام مى پرسند، در جوابشان بگو: جنگ در آن ماه گناهى بزرگ و جلوگيرى از راه خدا است، ولى بيرون كردن ساكنان مسجد الحرام، پيش خدا جرمش زيادتر است و جرم فتنه پيش خدا از كشتار بزرگتر است. » (بقره217) ❕يعنى اگر مسلمانان در ماه جنگ كرده و كار خلافى را مرتكب شدهاند، شما مردم قريش جرم بزرگترى را مرتكب شده ايد، زيرا ساكنان مسجد الحرام (مسلمانان) را از آشيانه خود بيرون كردهايد و با زجر و شكنجه و تهديد و ارعاب، فتنه ها برپا كردهايد و با وجود اين جرمهاى بزرگ، حق اعتراض نداريد. 📚البدایه و النهایه ج3 ص248 📚تاریخ طبری ج2 ص412 📚الکامل فی التاریخ ج2 ص114 ❕نامه اى كه رسول خدا به دست «عبد اللّه بن جحش» داد، زنده بر اين است كه هرگز هدف نبرد در ماه حرام نبوده است، زيرا در آن نامه چنين نوشته بود: «در سرزمين نخله كه ميان مكّه و طائف است فرود آى و در آنجا در انتظار قريش بنشين و از اوضاع آنها ما را ساز » 👌اين نامه آشكارا مى رساند كه هرگز عبد اللّه، مأموريتى براى جنگ نداشته و فقط مأمور اكتشاف و كسب اطلاعات بوده است و علت نبرد آنها در نخله و كشتن «عمرو خضرمى» نتيجه شوراى جنگى خودشان بوده است. از اين رو، هنگامى كه پيامبر از خون ريزى آنان آگاه گرديد، آنها را سخت و مذمت كرد و فرمود من دستور نبرد و جنگ نداده بودم. 📚فروغ ابدیت ، سبحانی ، ص467 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA