ه کلام وی کلامی الهی است به همین جهت است که ابن عربی در فتوحات آورده است که اگر بندگان خالص الهی بخواهند از هر کدام از درهای بهشت وارد شوند وارد می‌شوند، اما ابوبکر از تمام درهای بهشت وارد می‌شود: «وجوه زیادی در ابوبکر وجود دارد که موجب برتری او بر دیگرانی است که این وجوه در آنان نیست؛ از این رو است که چون پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلم» فرمود: بهشت را هشت در است که از هر دری که بخواهند وارد می‌شوند. ابوبکر گفت: چه می‌شد که انسان از همه درها وارد می‌شد؟ پیامبر فرمود: «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» امیدوارم تو از آنان باشی! 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، باب الخامس و الستّون، ص ۳۱۸. ❕وی در شأن و عمر بن خطاب هم سخنان فراوانی دارد، به عنوان نمونه: محی الدین معتقد است که ملائکه با عمر سخن می‌گویند و به اصطلاح وی، او محدّث است. او از قول پیامبر در فتوحات مکیه می‌گوید: «پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» فرمود: اگر در امت من محدَّث‌هایی (کسانی که ملائکه با آنان سخن می‌گویند) باشند، عمر از آنان است. پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» ثابت کرده است که حتماً کسانی هستند که با ملائکه سخن می‌گویند و پیامبر نیستند و این چنین سخن گفتن تشریع احکام از قبیل حلال و حرام کردن نیست... خدا درباره کسانی از ما که به آنچه خدا تشریع نموده [است] عمل می‌کنند، می‌گوید: خدا او را تعلیم می‌دهد و خود برای وی آموزش علومی را عهده می‌گیرد که اعمالش را برای او انتخاب کرده است. خدا فرموده است: (از خدا بپرهیزید و خدا به شما می‌آموزد و خدا به هر چیزی آگاه است) و نیز فرموده است: (اگر تقوا پیشه کنید خدا برای شما فرقان (وسیله شناخت حق از باطل) قرار می‌دهد). عمر بن الخطاب و احمد بن حبنل از اقطاب این مقام اند. 📚فتوحات المکیّه، ج ۱، باب الثلاثون، ص ۲۰۰ 5⃣ابن عربی عمر را می‌داند. ❕محی الدین عربی برای عمر بن خطاب مقام ویژه ای از تقوا و کمالات قائل شده است و آن را منشأ عصمت وی می‌داند، در فتوحات می‌گوید: ... به همین جهت پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» هنگامی که نیرویی را که خدا به عمر بن خطاب داده است به یاد آورد، درباره او فرمود: ای عمر! شیطان تو را در راهی ملاقات نمی کند مگر اینکه راهی غیر از راه تو را می‌پیماید. این حقیقت دلالت دارد که به شهادت معصوم [پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم] عمر معصوم است. زیرا ما می‌دانیم که هیچ گاه ما را به راهی نمی برد مگر راه باطل و آن راه غیر از راه عمر است، پس عمر به دلالت این نص معصوم است و راه‌های حق را می‌پیماید؛ پس او از کسانی است که در تمام روش هایش در راه خدا، از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسد. » 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، باب الثلاثون، ص ۲۰۰. 💠ادامه 👇👇👇 6⃣ابن عربی را نفس پیامبر خدا و خلیفه حق از جانب وی می‌داند محی الدین در منقبت عثمان در صلح حدیبیه فضیلتی را بازگو می‌کند که بزرگان مفسرین اهل سنت همچون طبری، فخر رازی و ابن کثیر و... از آن بی خبرند! او می‌خواهد با این فضیلت عثمان را که در حدیبیه حضور نداشته است در بالاترین مرتبه اصحاب بیعت رضوان قرار دهد و لذا می‌گوید: «پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» در بیعت رضوان خودش با خودش بیعت کرد، دستش را بر دستش نهاد، و را با دستش گرفت و فرمود این از طرف عثمان، و حال آنکه عثمان در این بیعت غائب بود... و جامع بین پیامبرو عثمان انسانی است که آن منشأ حقیقت عبودیت است؛ پس رواست که پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» و عثمان از یکدیگر نیابت کنند و در مقام و جایگاه هم قرار گیرند.» 📚الفتوحات المکیّة، ج ۱، ص ۷۵۲. 👌ابن عربی عثمان را به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌داند، وی در کتاب فتوحات مکیه می‌گوید: «مانند عثمان که جامه خلافت را بیرون نیاورد تا کشته شد، چون می‌دانست حق در بقای او در جامه خلافت است، زیرا رسول خدا «صلی الله علیه [و آله] و سلّم» او را نهی فرموده بود که از جامه خلافت به درآید. » 📚الفتوحات المکیّه، ج ۲، ص ۳۰۸. 7⃣بی حرمتی به امام علی علیه السلام با نقل حدیث ؛ 👌محی الدین که برای منقبت سازی هر یک از خلفای سه گانه، به احادیث یا مکاشفاتی استشهاد می‌کند، برای امیرمؤمنان علی علیه السلام منقبتی نیافته است جز روایت ساختگی خواستگاری آن حضرت از دختر ابوجهل!! وی در فتوحات می‌گوید: «چون به پیامبر «صلی الله علیه [و آله] و سلم» گفته شد که علی [علیه السلام] از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است آن حضرت برای مردم در مورد علی [علیه السلام] خطبه خواند و فرمود: فاطمه [علیها السلام] پاره ای از من است: مرا ناراحت می‌کند هر چه که فاطمه [علیها السلام] را ناراحت کند و شادمان کند مرا آنچه که فاطمه [علیها السلام] را شادمان کند. من حق ندارم آنچه را خدا حلال کرده حرام و