4⃣7⃣0⃣1⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
💠لبخند در دامان مولا
🔰بارها برای عملیاتهای سخت و سنگین عازم
#عراق شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع💪 و دلاور تبدیل شده بود جهت اعزام🚌 به
#سوریه آموزشهای سخت را پشت سر گذاشت و نهایتاً با
#رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری👹 شد.
🔰شهید
#عارفی پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی🗺 از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید و در دفاع از حرم
#حضرت_زینب (س) در اردیبهشت ماه📆 سال ۱۳۹۵ شربت
#شهادت را نوشید.
🔰مصطفی در جریان عملیات آزادیسازی
#تدمر به ارتفاعات جبلالمزار عزیمت کرد. متأسفانه جاده مورد حمله💥 تروریستها قرار گرفت و درگیری سنگینی رخ داد. در اثنای درگیری
#داعشیها یک نارنجک💣 به سنگر
#شهید_عارفی پرتاب کردند که باعث مجروحیت💔 دست و پهلویش شد.
🔰مصطفی از بقیه نیروها جلوتر بود و به دلیل حجم آتش🔥 دشمن و همین طور بعد مسافتی که او با دیگر
#همرزمان داشت، پیکرش⚰ داخل سنگر ماند. البته به فرمانده بیسیم📞 زدند که
#علمدار داریم.
🔰استعاره «علمدار» در مورد
#زخمیها به کار برده میشود. هرچقدر هم که به خود
#مصطفی بیسیم📞 زدند که «طاها، طاها» کسی جواب نداد📵 و پس از گذشت
#30ساعت پیکر شهید در سنگر توسط
#شهید_هریری از همرزمانش به عقب منتقل شد.
🔰شهید هریری از هیبت شهید عارفی🌷 گفته بود: مانند
#حضرت_ابوالفضل دست در بدن نداشت😔 و خون گرم تمام تنش را فراگرفته بود.
#لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت.
🔰قبل از
#شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش👥 گفته بود: از این تعداد
#پنج_نفری که با هم هستیم یکیمان👤 خمس این راه میشویم ولی آن کسی که به
#شهادت میرسد وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین(ع) قرار گرفت لبخند بزند😍 از تعداد شهدایی که به
#مشهد آورده بودند فقط
#آقا_مصطفی لبخند بر لب داشت. مادر شهید با دیدن پیکر فرزندش به جای ناراحتی خیلی
#خوشحال شد.
#شهید_مصطفی_عارفی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh