نامه بیست و‌ سهٔ ذی‌القعده باید در سفر باشد هرچند فرصت کم، زیارت مختصر باشد حتی اگر ماشین برای او ضرر دارد حتی اگر پادرد با او همسفر باشد از نان خشک بقچه کمتر می‌خورد، شاید سهم کبوترهای آقا بیشتر باشد خرج سفر این بار یک انگشتر کهنه‌ست هرچند ارث مادرش، بی‌بی‌گُهر باشد آرام می‌گوید: «خدایا! کاشکی می‌شد مشهد به ما دلتنگ‌ها نزدیک‌تر باشد...» این ساحل آرامش است و پیش روی اوست هرچند یک دریا تلاطم پشت سر باشد چشمش به گنبد می‌خورد‌... بغضش ترک خورده‌ست گاهی همان بهتر زبانش، چشمِ تر باشد: «آقای خوبم! آفتابی که لب بام است تا کی برای یک خبر چشمش به در باشد؟ پیراهنی... تکه پلاکی... ساعتی... چیزی... کو آن که مثل قاصدک‌ها خوش‌خبر باشد؟ حالا برای مهدی‌ام یک نامه آوردم شاید یکی از کفترانت نامه‌بر باشد...» :: هر سال مهدی مادرش را مشهد آورده زندهست او... هرچند مفقودالاثر باشد... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab