برای رییس جمهور شهید ومظلومم باران و مه با آسمان همدست بودند آن شب بهاران با خزان همدست بودند گشتند دنبال تو در کوه‌ها و دیدند انگار دردِ آب و نان همدست بودند پشت سر تو می‌دویدند اشک‌هایم تابوت‌ها با کاروان همدست بودند رد می‌شدی از قم ولی انگار آن شب صد کربلا با جمکران همدست بودند خواندند از انگشتر و عمامه و تن آن روز چندین روضه‌خوان همدست بودند ای بت شکن، ای مهربان، خوش خُلق، انگار در خَلقِ تو پیغمبران همدست بودند در کُشتنت نامردهای بی‌شماری با طعنه و زخم زبان همدست بودند شب شد به آرامش رسیدی، شاید آن شب صدها مَلَک وقت اذان همدست بودند