گفتگو در تالار آیینه ✍️نجمه صالحی پازل یا جورچین یکی از بازی‌های سرگرم‌کننده کودکان است که گاهی برای تقویت اعصاب بزرگترها هم تجویز می‌شود. بازی دوست‌داشتنی که من هنوز دوست دارم، به قول دوستی حتی دچار سندرم پازل‌بینی هم شده‌ام و به طور عجیبی در زندگی‌ام، ماجراها را پازل خدا می‌دانم. حتما بارها اتفاق افتاده که قصد کار خیری را ندارید اما آن را ناخواسته و بی‌دلیل انجام می‌دهید، یا گره از کار افراد باز می‌کنید یا مثلا زیارت نصیب‌تان می‌شود یا مثلا رشته‌ای که دوست داشتید ادامه دهید در اثر یک اتفاق تغییر می‌دهید و در مسیر دیگری قرار می‌گیرید و هزاران ماجرا که به نظر من در مسیر جریان پازل خداست. روز پنج شنبه نیز دوباره من بخشی از یک پازل شدم و در جلسه‌ای شرکت کردم که اصلا یک درصد هم فکر نمی‌کردم آنجا حضور داشته باشم، تالار آیینه. تالار آیینه، جمع خودمانی دهه هشتادی‌ها با تعدادی از اساتید جامعه‌الزهرا سلام‌الله علیها بود. در این دورهمی گاهی یک موضوع و گاهی موضوعات مختلف به صورت چالش در می‌آید و دختران نظرات‌شان را بازگو می‌کنند و در آخر اساتید در حک و اصلاح نظرات همکاری می‌کنند و گاهی بارش فکری هم می‌شود و موضوع جدیدی متولد. بیشتر کارهای هماهنگی، ثبت‌نام، پذیرایی و فیلمبرداری‌و... توسط همین دهه هشتادی‌های فعال انجام می‌شود، دختران خوش‌فکری که دغدغه شناخت و بصیرت دارند. نکات جالبی آنجا دیدم مثلا استادی با کودک شیرخوارش آمده بود و دغدغه حضور و همراهی داشت، مادری با دخترش آمده بود تا مثل من، شنونده نظرات باشد، تازه عروسی آمده بود از تجربه زیسته‌اش بگوید، تصاویر و صدا هم ضبط می‌شد اما چهره‌ها در قاب دوربین نبود. سعی کردم دغدغه دختران را خوب گوش دهم، بحران هویت و دخترانگی، معضل تربیت خانواده‌ها، درس گرفتن از خطای تربیتی والدین و مسائل دیگر از مهم‌ترین موضوعات چالشی بودند. در خلال بحث‌ها انگار بزرگترها داغ دل‌شان تازه‌تر شده بود و داشتند تجربه‌های زیسته‌شان را برون‌ریزی می‌کردند؛ اگر استاد بزرگ حواسش نبود سهم تقسیم‌بندی زمان از آن چیزی که دبیر راهبر تالار آیینه به دختران دهه هشتادی داده بود کمترتر می‌شد. سهم پازلی من در این حضور، شنیدن دغدغه‌ها و دیدن این جمع بود، حرکت خودجوش و جهادی و خالصانه این اساتید که شاید هر کدام برای خودشان مجموعه‌ای را اداره می‌کردند! آمده بودند تا در میان دختران قرار بگیرند و حرف دل‌شان را بشنوند تا گرهی باز کنند تا آنان را آماده کنند برای مادرانگی، برای تربیت نسل مهدوی، برای یکی شدن در مسیر بندگی و اطاعت. پ.ن: به نظرم باید بیشتر و بیشتر با دختران صحبت کرد، گفتگو در پارک و کافه و فضای صمیمی‌‌تر را ترجیح می‌دادم. @AFKAREHOWZAVI