. خادم ... ✍فاطمه دماوندی موکب زده بودند به عشق امام رئوف.موکبی دنج! همه خادمانش نوجوان بودند.مثل همان شهیدی که حسینیه به نامش بود. جمعیت حسینه به خاطر سرمای هوا کمتر شده بود.استکان هایی که چای هایش خورده شده بود و شسته شده بود و آماده پذیرایی از مهمانان بود. نزدیک تر رفتم.نگاه شان به دوربینم افتاد.با لبخندش فهماند که خجالت کشیده است از این که این جا هم دست از سر گوشی برنداشته است! @AFKAREHOWZAVI