«مادرها» ✍زهرا نجاتی ناچار شدم برای کارهای مدرسه سومی، ویسی در گروه بگذارم. ویس دادن همانا و واکنش جالب یکی از مامان‌ها همان. صدای بچه‌ها مثل همیشه پس زمینه شده بود و مادرها باید موج صدای من را تشخیص می‌دادند. می‌گفت: _کم نمیارید؟ کلافه نمی‌شید؟ رشته کلام در نمیره از دستتون؟ می‌گفت:_ با دو تا بچه یهو کم میارم و تندی می‌کنم. گفتم:_گاهی کم آوردن طبیعی هست. باید کم خون نباشید و خواب کافی هم داشته باشید. این دوتا تو زندگی یه مادر خیلی ضروری هست... باخودم فکر می‌کنم؛ هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند مادر صد درصدی هست. همان طور که آدم صد در صدی جز اهل بیت نداریم. راستش شاید اشتباه هم باشد، ما به قدر توانمان مسئولیم و البته موظفیم که قدرتمند و پرتوان باشیم؛ اما صد درصد بودن در مادری آن هم به تنهایی و بدون نقش پشتیبان محکمی مثل پدر، تقریبا غیر ممکن است. اولا این قدر در اجتماع، مادر را دست تنها نکنیم. بخشی از بار تربیت فرزند، به خصوص بعد از هفت سال اول، باید روی پدر باشد. دوما؛ مادرها سعی کنند الگوی خوبی باشند، مهربان باشند و بچه‌ها را پر از حس احترام و اکرام کنند و با محبت تنظیم شده در برابر خطا و احساسات و خواسته‌های بچه‌ها نقش ایفا کنند و در عوض جایگاه پدری را تقویت کنند اما مادر صد درصدی بودن، یک باور غلط هست. اگر این احساس وظیفه بیش از حد یا احساس ناتوانی که بخشی از آن از فشار جامعه و بخشی از بالارفتن سطح رفاه هست، تنظیم شود، آن وقت مادرها به خاطر حس ناتوانی، از فرزندآوری استنکاف نمی‌کنند. مادرها چه بخواهند و چه نه، عاشق فرزندانشان هستند، اما توقعات عجیب و غریبی که جامعه از هرچیز، ایجاد می‌کند، هم نقش پدر را فقط به عامل اقتصادی کاهش می‌دهد هم اعتماد به نفس و توانایی مادر را. کمی با مادرهای اجتماع،مهربان‌تر باشیم. نه نقششان را تقلیل دهیم و نه برایشان نقشهای اضافی تعریف کنیم. مادر خوب و آگاه بودن، در کنار ظرافت‌های مادرانه، خودش شاهکار است. @AFKAREHOWZAVI