.
هوای پدر
✍ راضیه کاظمی زاده
به نظرم رابطهی با پدرها غمانگیزترین رابطهی عاشقانه جهان است چرا که پر از نگفتههاست!
ما با مادرها خیلی رابطهی صمیمی داریم، در وقت دلتنگی بغلش میکنیم، دلخوریهایمان را به او میگوییم، قربان صدقهاش میرویم، ولی با پدرها انگار چیزی وجود دارد که عشق را پر از چیزهای نگفته، پر از رشتههای پنهان، پر از دلبستگی در عمق رابطه میکند، و مانع میشود تا تو تمام محبتت را بیدریغ نصیبش کنی!
وقتی به صورت چروکیده ی پدر و دستان پینه بستهاش نگاه میکنم، وقتی خندهی پر از دردش را میبینم، وقتی لرزش دستانش را مینگرم! تازه میفهمم که رویای بزرگ شدن خوب نبود!
کاش میشد به سالهای کودکی برگشت، آن سالها که پدر جوان بود، آن روزها که خانه پر بود از صدای خندهی پدر و مادر، آن روزها که منتظر میماندیم تا پدر بیاید و مادر سفره را بیندازد، آن روزها که پدر را اخمو میدیدیم و هیچگاه از غمها و بغضهای نشسته در گلویش خبر نداشتیم، آن روزها که مادر هنوز نیرویش را از دست نداده بود و پا به پای پدر کار میکرد و همیشه میگفت باید «هوای پدرت» را داشته باشیم چرا که مسئولیت یک خانواده با اوست، و ما هم سرسری از کنار حرفهایش میگذشتیم !
بعد از گذشت سالها تازه فهمیدم «پدر تنها قهرمانی است که روی سکوی قهرمانی نرفت و هیچ کس قدر او را ندانست»!
چقدر زود دیر شد و چقدر زود پدر پیر شد بیآنکه بخواهیم!
پدرم مرا ببخش آنگونه که شایستهی توست قدردانت نبودم .
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI