. مستور در تاریخ ✍نرگس سلیمانی استاد مباحث الهیات تاریخ، گذر سی سال را‌‌ زمان مناسبی برای تاریخی شدن یک رخداد می‌دانست و حالا بعد از گذشت چندترم، من مانده‌ام که چرا سی سال باید منتظر ماند و چه سرّی در انتخاب این بازه زمانی بوده؟! البته که ممکن است هیچ رمز و رازی در کار نباشد و مامثل بعضی از مواقع که کم هم نبوده‌اند، درحال کتابت و املایِ خطایِ برخی علمای تاریخ‌دان بوده‌ایم. ازحواشیِ زمانِ به تاریخ پیوستن وقایع که بگذریم، پرسشِ "به تاریخ پیوستن اتفاقی خوب است یا بد؟!" سلول‌های خاکستری ذهنم را به حرکت در آورده است. پیوسته در حال نثار دشنام هستم به ذهنی که بر سر کلاس درس ساکت مانده و بعد از گذشت چند ترم، تازه سوالات به یادش آمده و حالا باید جواب سوالاتش را بگیرد! آن هم دربرهه‌‌ای از تاریخ که اغلب اساتید فقط تا روز آخر ترم تحصیلی، خود را قائل به پاسخگویی می‌دانند نه بیشتر!! از حالت دشنام به ذهن که فارغ می‌شوم، دوباره به پرسش بی پاسخ فکر می‌کنم! دوازدهم بهمن ۱۴۰۲ را پشت سرگذرانده‌ایم، اکنون دوازده بهمن و بازگشت امام دل‌ها و همه حوادث انقلاب‌مان را می‌توان تاریخی خواند و به تاریخ پیوند زد، اگر از مردمانی باشیم که صفحه‌ای از تاریخ را شخم نزده رها نکرده‌اند، این اتفاق امر خوشایندی است. اما اگر این وقایع را به تاریخ پیوند می‌دهیم و از جنس مردمانی هستیم که تاریخ‌شان بِسان کتاب خاک خورده سر طاقچه است، آن زمان است که اتفاقاتِ روشن تاریخ انقلاب‌مان ناخوانده می‌ماند و برای خود یک تاریخ مستورخواهند شد و مکانی مناسب برای جولان دشمن درعرصه شبهه سازی و عرصه‌ای برای وارونه نشان دادن واقعیت‌ها ! البته نوع سومی هم هست و آن زمانی است که منش نادرست "تُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ "راازحیطه‌ی زندگی دینی خود سرایت داده و در تاریخِ سرزمین خود هم اجرا کنیم، تنها برخی ازحوادث تاریخی را بخوانیم و برخی رانادیده بگیریم و این اتفاق، خطری است که جامعه فعلی ما راتهدید می کند و روایتی گزینشی از انقلاب‌مان به‌ یادگار خواهد گذاشت! @AFKAREHOWZAVI