درسی از "آسمان غرب" ✍زينب نجیب روز اول فروردین سال ۱۴۰۳ برای دیدن فیلم "آسمان غرب"، همراه با خانواده به سینما رفتم. حمایت از فیلم‌های ارزشی و تبلیغ آن، تنها قدمی است که می‌توانم در جهت رونق آنها بردارم. شاید به جرأت بتوانم بگویم یکی از بهترین‌ها بود. بعد از دیدن فیلم "غریب" که عید پارسال برای دیدنش به سینما رفتم و به تماشای نمایش قطعه‌ای از زندگی شهید بروجردی نشستم، فکر می‌کردم نمی‌توانم فیلمی را به این اندازه تأیید کنم. اما "آسمان غرب" هم به همان اندازه جذاب و دیدنی بود. آنچه بیش از ساختار و حتی محتوای فیلم مدّ نظرم است، به تصویرکشیدن شخصیت این شهید بزرگوار است. اگر قرار باشد یک جمله درباره شهید بروجردی در فیلم "غریب" در ذهنم حک شود تا در کنار تمام خوبی‌ها و ارزش‌های او برایم به عنوان الگو به یادگار بماند، "صبوری و اخلاقمندی" این بزرگوار بود. و اما شهید شیرودی... اگر قرار باشد از ایشان وصفی ارائه دهم، به تمام معنا، دو کلمه است؛ "غیرت و شجاعت" در یکی از سکانس‌های فیلم، مادری در حال ضجّه زدن و ناله کردن به زبان کردی بود. شهید شیرودی که برای امر مهمی به منطقه‌ی سرپل ذهاب رفته بود تا کسی را برای گرفتنِ اذنی، ملاقات کند؛ متوجه این خانواده می‌شود و به سمت آنها می‌رود. مادر در میان جمعیتی به زبان کردی در حالی که شیون می‌کند از حال دخترش می‌گوید. دختری که توسط کومله‌ها به او تجاوز شده و گوشواره از گوشش کشیده‌اند. دختربچه، شرایط روحی و جسمی مناسبی نداشت. در همین حال بود که از حال رفت و دیگر نفس نکشید. شهید که در تمام لحظات این سکانس، دنیا بر سرش خراب شده بود و صورتش از شدت غیرت سرخ می‌نمود، دختربچه را بلند می‌کند و به سمت درمانگاه صحرایی می‌برد و را در آغوش دکتر رها می‌کند. دست به دعا برمی‌دارد و مدام زیر لب برگشت دختر را از خدا طلب می‌کند. شهید بزرگوار بعد از آنکه از زنده‌ماندن دختر خیالش راحت می‌شود به سمت همرزمانش به پادگان می‌رود. در مقابل آنها می‌ایستد. با آه و سوز و گریه ماجرا را تعریف می‌کند و از همه آنها برای رزمی بزرگ دعوت می‌کند. این عملیات در حالی شکل می‌گیرد که بنی صدر، دستور عقب‌نشینی داده و انهدام سلاح‌ها را به نفع گفتگو با دشمن صادر کرده است. ادامه داستان را خودتان ببینید و از شجاعت بچه‌های هوانیروز که زیباترین صحنه‌ها را خلق کردند لذت ببرید. وقتی از سینما بیرون آمدم صحنه‌های عملیات را برای هم مرور می‌کردیم. به خانواده عرض کردم این چند روز مدام به غزه می‌اندیشم. برایم فرمول مقاومت و شجاعت آنها مجهول بود. نمی‌دانستم آنها این کیمیا را از کی و از کجا به دست آورده‌اند. امشب اما، با دیدن این فیلم فهمیدم آنها سر کلاس انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس ما بزرگ شده‌اند. اگر امروز زن غزه در خط مقدم مقاومت، سینه سپر کرده، روزی روزگاری در همین دیار، زنان شجاع و غیور کرد با دستان خالی اما نگاهی به وسعت آسمان در کنار امثال شیرودی‌ها جنگیدند آنها حاضر بودند با یک سلاح از یک پادگان محافظت کنند. آن‌ها برای رفع گرسنگی رزمندگان از ناچیزترین مواد، غذا تهیه می‌کردند. درود بر غیرت و شجاعت آنان و اینان... @AFKAREHOWZAVI