.
مرد با اخلاص
✍فاطمه تاری
نمیدانستم نام داستان را چه باید گذاشت؛ آقا سید ابراهیم، پایان شیرین، مرد با اخلاص، خادم الرضا، ولی مرد با اخلاص گذاشتم، زیرا با اخلاص بود؛
نمیدانستم چه باید کنم؛ آن وقتی که خاله زنگ زد و گفت: «بالگرد آقای رئیسی گمشده.»
حول شدم! اولش باورم نمیشد، وقتی که دست و پایم را پیدا کردم فوری زدم شبکه خبر، مادر را بیدار کردم صحبتی که خاله به من گفت را به مادرم گفتم.
مادرم به پدرم گفت: «شما میدانستی و به ما نگفتید.»
پدرم گفت: «بله نمیخواستم بیدارت کنم.»
نمیدانستم چه کار باید کرد؛
هنگامی که شنیدم که در جنگل بالگرد رییس جمهور و همراهانش گمشده و فقط صلوات میفرستادم و به خدا و امام رضا پناه بردم و به امام رضا گفتم:یا امام رئوف چهار مرد با اخلاص گمشدهاند که دو نفرشان خادم شما هستند.
نمیدانستم حرف چه کسی را باور کنم؛
حرف یکی از کانالها که گفته بود اتفاق بدی نیوفتاده و فقط بالگرد آسیب دیده، یا حرف خبرگزاری که گفته بود با آنها ارتباط برقرار کردیم، یا حرف کسی که میگفت ترورشان کردند و...
نمیتوانستم حرف بزنم؛
آن وقتی که از خواب بیدار شدم و دیدم مادرم دارد گریه میکند و هنگام گریه گفت: «شهید شدند!»
منظورش را فهمیدم داخل اتاق رفتم و زدم زیر گریه، آخرین روز مدرسه بود و همینطور که گریه میکردم آماده شدم.
وارد مدرسه شدم و به کلاس رفتم، سر کلاس حالم بد بود.
بعد از آزمون با دوستانم به زنگ تفریح رفتیم. پایین پارچهی مشکی که روی میز بود و با دیدن عکس حاج قاسم که روی میز بود حالمان بدتر شد و با دیدن عکس حاج قاسم قلبم آتش گرفت. زنگ خورد و رفتیم سر کلاس. ساعتی بعد با مداحی که در سالن ها پخش شد حالمان بدتر شد و فهمیدیم زنگ تفریح هست و دوباره با همان دوستانم به حیاط رفتیم.
کاش در آن لحظه نبودم.
رفتیم پایین کاش در آن لحظه نبودم، کاش آن لحظه را نمیدیدم. روی پارچه ی مشکی عکس مرد با اخلاص «شهید رئیسی» و با اسپیکر سورهی تکویر پخش میشد. فقط روی پلهها نشستیم و زار زار گریه کردیم. با دوستانم رفتیم سمت میز که دانش آموزان دیگر هم دور آن نشستهبودند و گریه میکردند،سرگیجه داشتم.
حالا ما مانده بودیم با عکس مرد با اخلاص آقا سید ابراهیم.
غبطه می.خورم آقا سید...
خوشا به حالت...
هم شما به امام رضا(علیهالسلام) ارادت داشتید هم امام رضا(علیهالسلام) هواتون رو داشت؛
چرا؟
در حرم رضوی اعلام کردند شب شهادت موقع کشیک دادنتون در حرم بوده،
اما...
نه در حرم کشیک دادی نه در مشهد؛
بلکه در بالاترین طبقه های بهشت در خانهی اربابت کشیک دادی.
ای مرد با اخلاص، آقا سید، هشتمین رئیس جمهور ایران، زاده ی مشهد، ای کسی که در شب تولد امام رضا پشت میز ریاست نشستی و سه سال بعد در شب تولدش در راه خدمت به مردم امام رضا شیرینی تولدش را به تو و همراهانت داد بهترین هدیه را داد.
ای مرد با اخلاص، مهربان، خوشرو، شهادتت مبارک.
#شهید_جمهور
#شهدای_خدمت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
https://eitaa.com/afkarehowzavi