8⃣گعده، دغدغه، هدیه ✍️خانم مرزبان، عضو تحریریه مجتهده امین سه هفته قبل از این دورهمی روح نواز، با دبیر محترم تحریریه مجتهده امین، درد و دلی دراز دامنه داشتیم از؛ ای کاش‌ها و فرصت های از دست رفته و اینکه امروز در برابر عکس‌العمل زنان و دختران فریب خورده دیارمان، که خودشان علیه خودشان برانگیخته شده‌اند وظیفه من چیست؟!! هر دو تفاهم داشتیم که سکوت و انفعال برایمان دلچسب نیست و نمی‌خواهیم روزی برچسب توّابین بخوریم. موضوع این‌قدر پیچیده و سنگین بود تلاش می‌کردیم در گفتگوی‌مان خود را از بیچاره‌گی در آوریم تا چاره ای جستیم، که ما می‌توانیم در گام اول به کمک آن دسته زنانی برویم که آتش به اختیار در این شب های سرد زمستانی دست پر مهرشان را به نیت محبت و رفاقت و همدلی به سوی کشف حجابی‌ها دراز می کنند، تا شاید آن‌ها یک گام به عقب برگردند و از این خودزنی پر درد فاصله بگیرند و لحظه‌ای به اندیشه بنشینند. آن‌گاه خوشحال شدیم و دلمان گرم شد به یادداشت نویسان مبارک قلم. آن روز به رسم جلسه‌های اداری مصوب کردیم، که هدیه‌ای معنوی را در دورهمی چهارشنبه به بانوان خوش ذوق یاداشت نویس تقدیم کنیم. هدیه‌ای که به واسطه نیت‌اش قلم را متبرک می‌کند، چون هر حرکتی در این مسیر گره می‌خورد به عطوفت انقلابی زینب و زهرای اطهر. اصولاً سرم شلوغ است و مدام فریاد دلم بلند که ای دوستدارن من مرا به آرایشگری واگذارید تا سرم را از شلوغی درآورد، این سرشلوغی بسیاری از مهم ها را در خود هضم می کند و یادم را پنچر نگه می‌دارد. همیشه یک حیف شد یادم رفتی دارم. اما در مورد این جلسه یادم بی‌خیال نشد و برای حاضر شدن، ته دلم یک شوقی بود. آن‌گونه که قبل از همه خود را به دفتر خبرگزاری رساندم و دیدم خیلی زود آمده‌ام. راستش این زود آمدن و انتظار یک‌ساعته مرا در خود فرو برد که خودت می‌دانی که شوقت از بهر چیست؟ با دلم به گفتگو نشستیم و از پشت همه دالّ‌ها، مدلولی شیرین یافتم؛ اینکه برای شعر، برای هنر، برای دیدن کسانی که خلوت شان آراسته با عطوفت و مهر است به شدت دلتنگم، باورم این است که بزرگترین هنر امروز روشن نگه داشتن شمّ هنری است و تولیدات هنری گام بعدی است. روال زندگی امروزی آنقدر تکرارش بی‌رحمانه است که جایی برای بروز خلاقیت و هنر باقی نمی گذارد. دیدن این بانوان و شنیدن کلام‌شان حتما شیرین و دلچسب است. بالاخره وارد جلسه شدم، کلام جلسه غرق در بی‌مهری های دنیا بود و جادوگری قانون و مقررات که می‌خواهد منجی طمع انسان مدرن باشد. با بیان خانم دبیر تحریریه لبخند نشان، به دوستان معرفی شدم و دوستان نیز معرفی شدند. مورد استقبال گرم و لبخندهای مهربان خود را یافتم. عطر مهربانی پیچیده بود و لذت ماجرا این شد که از پشت گوشی و زُل زدن به کلمات، تکنولوژی را به کنار هل دادیم و چهره به چهره یکدیگر را دیدیم و صداها گوش‌مان را نوازش کرد. جالب تر این بود که در جلسه طنز نویس رستم قلم خیال‌مان را سوار بر کلماتی کرد تا شوم گرد بی‌نوا را با لبخند به نظاره بنشینیم، می گفت دیپلم دارد سطح ۲ حوزه و دانشگاه مورد انتخابش نبوده در دلم گفتم احسنت اگر مسیر دانشگاه را طی کرده بودی می بایست قلمت را فدا می‌کردی، امروز جذابیت قلمت این است که از جریان مدرک گرای بی عمق تحصیل کردن دور مانده و خلاقیت‌ات زنده مانده است رستم باشی و حماسه آفرین. شعر مهتا عاشقانه بود و از معشوق طنازی نقش آفرین سخن می گفت که قدرت حضورش پروازها ایجاد کرد و روشنایی خیالش آزردگی و تاریکی خیال او را از بین برده است. البته اگر این شعر به حقیقت هم گرهی داشته باشد و حضرت همسر را وصف کند تبریک عظیم و مبارک باد دارد امیدوارم همه زنان سرزمین‌ام از نعمت تفاهم و عاشقانه زیستن تطمیع باشند. الحمدلله کلام تک تک دوستان حاضر حکیمانه بود و تلنگری در ذهن می آفرید و همینطور حضور مشفقانه سردبیر محترم خبرگزاری حوزه که حضورمان را با خوش آمدگویی و هدیه دادن بسیار گرامی داشت که از وی کمال تشکر را دارم. این بود چهارشنبه‌ای که هم گعده بود و هم اولین قرار و من پیشنهاد بازنویسی ادبی گزارش های گروه تجلی کوثر را به دوستان هدیه کردم. @AFKAREHOWZAVI