قطره ای اشک ✍ علیرضا امشب درعالم ملکوت غوغا است هرچه کردم امشب را وصف کنم قلم یاری ام نکرد نتوانستم کلمات خطوطی بودند ناماندگار بر روی شِن کناردریای مواج ناتوانی از وصف لایوصف ریسمان لطیف و غمناک نگاهم را به غروب خونین آسمان گره زدم برسینه اش قطره ای اشک حک کرده بود: دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا گاه میگوید حسن گاهی پدر گاهی رضا تا این بشود همانکه نمیتوانستم بیان دارمش… @ahalieghalam