🔴حکایتی از سعدی در باب رياکاری و زهدفروشی 🔶 درباب دوم گلستان (در اخلاق درويشان) چنین حکایت می‌کند که «زاهدى مهمان پادشاهى بود. چون به طعام بنشستند كمتر از آن خورد كه‏ ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بيشتر از آن كرد كه عادت او، تا ظن صلاحيت در حق او زيادت كنند. چون‏ به مُقام [خانه]‌ خويش آمد، سفره خواست تا تناولى كند. پسرى صاحب فراست داشت. گفت: «اى پدر، بارى به مجلس سلطان در، طعام نخوردى؟» گفت: «در نظر ايشان چيزى نخوردم كه به كار آيد.» گفت: «نماز را هم قضا كن كه چيزى نكردى كه به كار آيد.» @Ahmadhoseinsharifi 🌹