شرح مطلب: در حکم نهج البلاغه در کلمات قصار، خیلی از مواقع می‌بینیم مطالبی گفته شده که در ظاهر مطالب ارزشی هستند اما وقتی که انسان محتوا را می‌بیند که نه تنها از دید ارزشی صحبت نشده است، بلکه یک نوع آثار عینی و واقعی رو بررسی کرده‌اند، مثل زهد، اما بدون توجه به آن ارزشی که دارد و نه به عنوان یک معیار اخلاقی اینکه انسان بتواند این پایداری را انجام دهد در این نیست که اقدام کند، گاهی اقدام نکردن شجاعت بیشتری می‌خواهد و این ظرافتی است که حضرت به کار گرفته‌اند. وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، اینجا هم یک نقطه این چنینی دارد، ثروت یعنی دارایی، مثل خانه، ملک، مغازه و ... ، ثروت را در جاهایی به کار می‌بریم که دارایی باشد، حضرت اینجا در چیزی که ندارد به کار می‌برد. 🔻«نداری» دو نوع است: نداشتنی که شما با تمام وجود می‌خواهی داشته باشی یا حداقل راضی نیستی یا اگر به تو بدهند خوشت می‌آید و نوع دوم اینکه می‌گویی همین که دارم کافیست و تمایلات خود را محدود می‌کنی، آمال، آرزوها و شهوات و تمایلاتی که در زندگی برای انسان پیدا می‌شود کسی با اراده و تصمیم خودش می‌گوید جلویش را گرفتم، فرض کنید برای پستی به کسی مراجعه می‌کنند و او را برای آن پست کاندید می‌کنند ولی او می‌گوید می‌خواهم آزاد و رها باشم، با تمایل و دست خودش به این نداری، منصوب نشدن، نداشتن و نرسیدن صحه می‌گذارد و آن را می‌پذیرد، این «ورع» است که حضرت می‌فرمایند این ورع و این نوع نداری که با تمایل انسان همراه است و انسان با دست خود آن را انجام می‌دهد ثروتی است که از ثروتی که در اثر دارایی است بالاتر است، زیرا با این دارایی بی‌نیاز هستی و می‌توانی کارهایی بکنی و راضی و خشنود باشی ولی آثاری که با نداری‌ای که انسان با دست خود آن را می‌پذیرد قابل مقایسه نیست، این است که زهد خودش یک ثروت و دارایی می‌شود و ملاک‌های دارایی را بیشتر دارد... این متن هنوز تمام نشده است... @AllaamehWisdom