وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، ورع پرهیزکاری است، پرهیزکاری به این معنا نیست که چیزی نخوری و هیچ کاری انجام ندهی بلکه زندگی عادی را انجام می‌دهی و در این زندگی عادی انسان دچار شهوات و هوی‌ها و انواع و اقسام خواسته‌هایی می‌شود که آن خواسته‌ها به طور طبیعی به او فشار می‌آورند، کسی که ورع دارد خود را عادت می‌دهد که در مقابل این خواسته‌ها مقاومت کند و اختیار خود را به این خواسته‌ها و هوی‌ها و شهوات ندهد در عین اینکه ممکن است در طی زندگی به طور طبیعی به دنبال آن خواسته ها برود، خواه تجارت باشد، ازدواج باشد، پذیرش منصبی برای خدمت باشد و ... اما ورع دارد یعنی اختیارش در دست این تمایلات، شهوات و هوی‌ها نیست و بر طبق عقل خودش جلو می‌رود، آن مقداری که عقلش ایجاب می‌کند و به او اجازه می‌دهد به دنبالش می‌رود، اگر ذره‌ای تمایلات خواست او را در جهتی ببرد که عقلش نمی‌پذیرد یک ملکه، قدرت و اقتداری درون خود دارد که اصلا به آن مرزها نزدیک نمی‌شود.