💢عترت، تنها مسیر معنویت
👈نگاهی به گفتگوی علامه طباطبایی و پروفسور هانری کربن پیرامون معنویت (بر اساس کتاب رسالت تشیع در دنیای امروز)
🔰حجت الاسلام سید محمد هاشمی
💠علامه طباطبایی، عالمِ آشنا به زمان
🔸علامه طباطبایی علاوه بر آنکه تفسیر و فلسفه را در زمانه خود به اوج رساند، درهای معنویت را نیز بر شیفتگان و جویندگان راه گشود. این حکیم الهی، در فلسفه افق های جدیدی را پیش روی بشر در دوران جدید قرار داد و در کنار نقد، راه حل فکر فلسفی را نیز ارائه نمود. اما تلاش و حرکت الهی ایشان متوقف به این نقطه نبود، علامه طباطبایی در دنیای رخوت زده ی مسخ شده و دور از معنویتِ مقهورِ غرب، روزنه های نورانی معنویت شیعی را به عنوان تنها راه نجات بشر ارائه کرد و حرکت در مسیر آن را نه تنها ممکن بلکه ضروری و واجب دانست.
💠هانری کربن و چاره جویی برای چالش معنوی غرب
🔸در این مسیر مباحثات علامه طباطبایی و هانری کربن ارزش زیادی دارد. در این گفتگوها، مرحوم علامه طباطبایی از موضع یک فیلسوف و عارف شیعی، رهیافت معنوی بشر را به فردی ارائه می کند که خود پرورش یافته برجسته ترین دپارتمان های فلسفی در اروپاست و در پی یافتن مسیری نجات بخش برای بشر به مرکز تشیع آمده است.
کربن در نوشته خود خطاب به علامه، ذیل عنوان «بشارت مذهب تشيع براى بشريت چيست؟» به بحران معنویت در غرب می پردازد و از مکتب تشیع این گونه چاره جویی می کند:
«اين بحران عمومى در معنويت، نتيجه طريقى است كه غربیها حقايق معنوى و روابط آن را با خود مجسم ساخته اند. مقهور ساختن قواى طبيعت میتوانست به خوبى با افزايش قواى معنوى توأم باشد. استيلاى بشر بر طبيعت و موفقيتهاى آن بر ضد عالم روح كه حتى مفهوم آن را از بين برد. اين مسئله پيش مى آيد كه آيا اين امر را بايد اجتناب ناپذير دانست يا با استفاده از نيروهاى معنوى برترى با آن مواجه گرديد؟ اين سؤالى است كه من از معنويت اسلام خصوصاً معنويت تشيع می نمايم. ص32»
🔸سوالی که او در برابر علامه طباطبایی قرار داده است بسیار مهم و چالش بر انگیز است، به خوبی می توان درک کرد که این سوال از جانب او، صرفا جنبه ی علمی و پژوهشی ندارد، بلکه حقیقتاً روحی که سالها در غربِ مدرن زیسته، به سوالی بنیان افکن رسیده است؛ آن سوال این است که آیا انسان محکوم است که در وضعیت جدید عالم از مواهب معنوی محروم شود و محکوم به شقاوت ابدی گردد؟
🔸هانری کربن در ادامه ی این بحث به راه های متصور برای تحقق تجربه ی روحانی و معنوی اشاره می کند و از اینجا در میان نظریه ی عموم مسلمین و نظریه ی حلول در ادبیات مسیحی به حقیقت امامت در مذهب تشیع اشاره کرده و در خواست جالبی نیز از طلاب جوان شیعه دارد:
«امام شناسى شيعه در اينجا مىتواند مورد تفكر و تعمق قرار گيرد، زيرا آيا اين نظر شيعه صراط مستقيم بين وحدتبينى انتزاعى اسلام سنن و حلوليت كليساهاى رسمى مسيحى نيست؟ به علماى روحانى جوان شيعه عهد معاصر مىتوان زمينه پرثمرى را براى تحقيق پيشنهاد كرد: مطالعه نوشته هاى غربى ها درباره تاريخ عقايد كليساها و تأييد اين امر كه «امام شناسى» با همان مسائلى مواجه شد كه مسيحيت در مقابل خود يافت، لكن اين مسائل را به نحوى حل نمود كه كاملًا با طريق رسمى كليساها مخالف و برعكس با طريق عرفايى كه با مسيحيت وابستگى دارند، مشابه است. ص33»
💠اشتراک بحران معنویت در شرق و غرب از نظر علامه طباطبایی
🔸علامه طباطبایی در مقام پاسخ به هانری کربن، مقاله ای تهیه و تنظیم کرده اند که در کتاب رسالت تشیع در دنیای امروز به چاپ رسیده است. گرچه محتوای این مقاله را می توان در کتب دیگر وی نیز جستجو کرد، اما آنچه در اینجا به عنوان تحلیلِ چگونگیِ ظهورِ جریان های معنوی در اسلام و سیر آن ها آمده است حقیقتا حتی در میان آثارِ خود علامه طباطبایی کم نظیر است. ایشان ابتدا دردِ دوری از معنویت و حرمان آسمانی انسان ها را بین غرب و شرق مشترک می داند و مرثیه ی معنویت شرق را نیز می سراید:
«ما اكنون از حيث اختلال نظم زندگى معنوى و انحطاط اخلاقى و هرج و مرج روحيات انسانى با غربى ها در وضع مشابهى قرار گرفته ايم، اگر چه به قول مصاحب محترم آقاى پرفسور كربن، هنوز مانند غربى ها، مزه «تجدد»! را نچشيده ايم و هنوز هم رمقى داريم و اين سيل بنيان كن به نحوى كه معنويات مغرب زمين را در زير گرفته، در معنويات ما خرابى به بار نياورده است. آرى ما با غربى ها، در باختن زندگى معنوى و رسيدن به انحطاط اخلاقى، در وضع مشابهى قرار گرفته ايم. ص65»
💠جریان شناسیِ نحله های در عالم اسلام توسط علامه
🔸علامه طباطبایی پس از این مقدمه به بیان نحوه شکل گیری جریان های عرفانی در عالم اسلام می پردازد، و حقیقت و دلیل ظهور این جریانات را حضور، کلمات و افعال اهل بیت پیامبر ع می داند. جریان شناسی ایشان در شکل گیری جریان عرفان در تاریخ اسلام یکی از درخشان ترین تحلیل ها در این باب است. ایشان در باب تاثیر امیر المومنین ع در شکل گیری جریان های معنوی و ظهور معنویت اسلامی می گوید:
«امام اول شيعه، در بيست و پنج سال دوران گوشه گيرى و پنج سال زمان خلافت پرمحنت خود، با لهجه جذاب و بلاغت خارق العاده خود، كه به تصديق دوست و دشمن غيرقابل معارضه و بى رقيب بود، به نشر معارف و احكام اسلام پرداخت و درهاى بهترين بحثهاى منطقى و آزاد را به روى مردم باز نمود و عدهاى از مردان خدا را از صحابه و تابعين، مانند سلمان و كميل نخعى و اويس قرنى و رشيد هجرى و ميثم كوفى و غير آنها، پرورش داد و البته نمیشود گفت كه اينان با روش معنويت كه داشتند و ذخاير معارف و علومى كه حمل مى كردند، در جامعه اسلامى هيچ گونه تأثيرى نداشتند. ص91»
🔸ایشان اساسا معنویت حقیقی اسلامی را از غیرِ مسیر اهل بیت محال می دانند و برای صدق این مدعا گواه تاریخی نیز نقل می کنند:
«يكى از بهترين شواهدى كه دلالت دارد بر اين كه ظهور اين طايفه از تعليم و تربيت ائمه شيعه سرچشمه مى گيرد، اين است كه همه اين طوايف (كه در حدود بيست و پنج سلسله كلى مى باشد و هر سلسله منشعب به سلسله هاى فرعى متعدد ديگرى است) به استثناى يك طايفه، سلسله طريقت و ارشاد خود را، به پيشواى اول شيعه، منتسب مى سازند. ص96»
💠آسیب شناسی جریان های عرفانی غیر همراه با مکتب اهل بیت
🔸از همین رهگذر علامه طباطبایی، به آسیب شناسی جریانات عرفانی غیر شیعی می پردازد و حرکت معنوی با توشه ی معارف غیر شیعی را دچار خلل هایی می بیند. در اینجا منظور جریاناتی است که گرچه متاثر از کلام اهل بیت علیهم السلام مسیر معنویت را قصد کرده اند اما از جهت اعتقادی به طور کامل هم کلام و همراه و مطلع از بیان آن بزرگان نبوده اند. به عقیده ایشان نقاط تاریک و مبهم عقیدتی در این جریانات باعث دو اشکال عمده شد:
الف) این سالکان از کشف برخی حقایق محروم شدند، و رهارورد آنها نیز خالی از تناقضات نیست. به عقیده ایشان این اشکالات در کتب این طایفه نیز مشهود است:
«خواهد ديد كه روح تشيع به مطالب عرفانى كه در كتابهاست، دميده شده است ولى مانند روحى كه در يك پيكر آفت ديده اى جاى گزيند و نتواند برخى از كمالات درونى خود را به طورى كه شايد و بايد از آن ظهور بدهد، يا مانند آينه اى كه به واسطه نقيصه صنعتى گره ها و ناهموارى ها در سطحش پيدا شود، چنين آينه اى صورت مرئى را نشان مى دهد، ولى مطابقت كامل را تأمين نمى كند. ص95»
ب) به علت نقصان توشه ی معارفی، برخی از رهروان این مسیر، کم کم دستوراتِ مسیر طریقت را از شریعت جدا دیدند و جریان تفکیکِ شریعت و حقیقت و طریقت از این جا متولد شد:
«كم كم اين عقيده مسلم گرديد كه طريقه «معرفت نفس» در عين اين كه راهى است براى معرفت حق- عزّ اسمه- و نيل به كمال معنوى و به خودى خود پسنديده خدا و رسول است، بيان اين راه از شرع مقدس اسلام نرسيده است. ص94»
🔸به نظر ایشان این اشکال بعدها در اثر ارتباطات اجتماعی به جریان عرفان شیعی نیز منتقل شد.
💠شریعت تنها راه حقیقت
🔸علامه طباطبایی پس از این به موافقت طریقت و شریعت و حقیقت اشاره می کند و راه حل نهایی حرکت معنوی و عرفانی را تعالیم حقه ی اسلام که از مکتب اهل بیت برآمده است می داند. این عینا همان مطلبی است که ایشان در رساله ی الولایه به تفصیل و به برهان و قرآن و حدیث به اثبات آن می پردازد.
🔸ره توشه نهایی سید محمدحسین طباطبایی برای دنیای جدید و عطش معنویت تنهای یک کلمه است و آن یک کلمه «اسلام» است. علامه طباطبایی با این بیان معنویت دین زدایی شده و معنویت عبور کرده ی از شریعت را تخطئه می کند و منتج نیز نمی داند. ایشان در صفحه ی صد و سه از همین کتاب، ذیل عنوان «به سوی حیات معنوی» جمع بندی خود را ارائه می کند و بنای حقیقی مسیر معنویت را تاسیس می نماید. در مورد چهارم از این جمع بندی، ایشان از امامت سخن می گوید و وظیفه پاسداری از حریم باطنی دین را بر عهده ی امامت می داند:
«چنان كه ظاهر شريعت حامى و مبينى دارد، هم چنان باطن شريعت كه مرحله حيات معنوى انسان و مقامات قرب و ولايت است، حامل و حافظ و قافله سالارى لازم دارد. ص104»
🔸ایشان در پایان با بیانی بسیار زیبا و در عین حال بسیار ساده و قابل فهم که تنها از خود او بر می آید، دستور العمل اسلام برای این حرکت معنوی را بیان می کند و نشان می دهد که این ظهور و سلطان این حقیقت بر قلب کسی نازل خواهد شد که بر مدار شریعت حرکت کند. و در نهایت بامداد روشن نهایی بشریت را با ظهور حقیقت عالم هستی وعده می دهد:
«اين روز، روزى است كه از آن خداست، نه مانند روزهاى ديگر كه آن شيطان بودند. روزى است كه امام دوازدهم «مهدى موعود» با ظهور خود، ديده اهل زمين را روشن نموده دين توحيد را در جامعه بشرى رواج كامل داده حقيقت و معنويت دين را براى همه مردم آفتابى و روشن مى سازد. ص111»
#در_محضر_علامه #عرفان
#یادداشت #بزرگداشت_علامه_طباطبایی
@almorsalaat