| درس خارج اصول/ 👈جلسه هشتم: ۹۵/۸/۱۱ 🔰استاد آیت الله فرحانی ✍️ مقرر: محسن ابراهیمی ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ✅قابلیت مفهوم سازی ذهن در جزءالعله بودن عدم المانع 🔹در جلسه قبل دیدگاه محقق اصفهانی در مورد جزءالعله بودن عدم المانع، بیان و نقد شد. محق اصفهای قائل بودند که که عدم المانع، متمم قابلیت قابل است. امام (ره) معتقدند که قابلیت یک امر وجودی است و نباید آن را در ردیف عدم ملکه قرار داد و وقتی که قابلیت یک امر وجودی باشد، عدم المانع که امری عدمی است، نمی تواند با آن نسبتی برقرار کند و متمم آن باشد. پس کلام محقق اصفهانی از نظر فلسفی قابل دفاع نیست. 🔹اما توجیه صحیح اینکه مشهور است که عدم المانع یکی از اجزاء علت تامه است و مقدمه تحقق شئ می باشد، این است که این مطلب به خاصیت مفهوم سازی ذهن برمی گردد. همینطور که در جلسه قبل هم بیان شد، ذهن می تواند برای عدم مفهوم سازی کند. 🔹به عنوان مثال، دیوار قبل از اینکه سیاه یا سفید بشود، قابلیت سیاه و سفید شدن را دارد. این قابیلت یک امر وجودی است و هیچ گونه امر عدمی در تحقق آن دخالت ندارد. وقتی که دیوار سفید بشود، ذهن از وجود سفیدی روی دیوار عدم سیاهی را انتزاع می کند و آنگاه میگوید که سفیدی با عدم سیاهی، ملائمت دارد. در حالی که از نظر صحیح فلسفی، عدم با هیچ امر وجودی، ملائمت و یا منافرت و یا هیچ گونه نسبت دیگری ندارد. پس ذهن است که به دلیل معاندت وجودی بین سیاه و سفید (که ضد یکدیگر هستند)، از وجود سفیدی، عدم سیاهی را انتزاع می کند. 📌نکته: تضاد منطقی بین دو عرض و تضاد فلسفی بین دو فعلیت محقق می شود. ✅بررسی عبارات اصولیین در مسلک مقدمیت 🔺بیان و بررسی دیدگاه مرحوم مظفر (ره) 🔹مرحوم مظفر(ره) در کتاب اصول فقه در بررسی مسلک مقدمیت بیان می دارند که استدلال مسلک مقدمیت، بر اساس واجب بودن مقدمه واجب است. و چون ما مقدمه واجب را واجب نمی دانیم، پس این استدلال ناتمام است. اما اگر از این حرف تنزل کنیم و به طور سلمنایی، مقدمه واجب را واجب بدانیم، باز هم این استدلال باطل است. چون که در این استدلال یک قیاس به این شک وجود دارد: صغری: ترک ضد از باب عدم المانع است. کبری: عدم المانع از مقدمات است. نتیجه: ترک ضد از مقدمات است. و با واجب بودن مقدمه واجب، ترک ضد واجب می شود. 🔹اشکالی که مرحوم مظفر به این قیاس وارد می کند، عدم تکرر حد وسط است. می فرمایند که «عدم المانع» در این قیاس به صورت مشترک لفظی به کار رفته است. عدم المانع در صغری به معنای عدم المانع در وجود است. چون مثلا اکل و صلات در وجود با هم جمع نمی شوند و تمانع وجودی دارند، آنگاه ترک اکل از باب عدم المانع برای صلات است. اما عدم المانع در کبری که میگوییم از مقدمات، عدم المانع در تاثیر است. چون مثلا میگوییم برای اثر کردن آتش در چوب باید، خیس نباشد تا آب مانع از تاثیر آتش نشود. لذا نبودن آب، از باب عدم المانع برای تاثیر مقتضی است. 🔹انشالله در بررسی کلام آخوند و محقق نائینی، کلام مرحوم مظفر در فرق بین عدم المانع در وجود و عدم المانع در تاثیر را بررسی خواهیم کرد. 🔹اما نکته ای که در اینجا لازم است بیان شود، تحلیل صحیح مقدمه بودن عدم المانع است. مرحوم مظفر این مطلب را به خوبی تبیین نکرده اند. 🔹از نظر صحیح فلسفی، باید چنین گفت که وقتی شیئی یک قابلیت (که امری وجودی است) دارد، برای به فعلیت رسیدن آن قابلیت، فقط یک امر وجودی میتواند، دخالت کند و آن امر وجودی، همان مقتضی است و آن چیزی که میتواند مانع بشود هم یک مقتضی دیگر است. برای اینکه مقتضی اول بتواند اثر کند و آن قابلیت (مثلا سوختن چوب) به فعلیت برسد، یا باید مقتضی دوم (آب) وجود نداشته باشد و یا اینکه مقتضی اول (آتش) بتواند بر آن غلبه کند. اما اگر آب وجود داشته باشد و بر آتش غلبه کند، آنگاه قابلیت سوختن به فعلیت نمی رسد. و به تعبیر فلسفی در اینجا تضاد بین دو فعلیت وجودی (آب و آتش) وجود دارد و ذهن است که از این مفاهیم وجودی، مفاهیم عدمی انتزاع می کند و میگوید که عدم آب، مقدمه سوختن است. 🔹اگر مرحوم مظفر این مقدمه را در تحلیل خود اضافه نکند، و فقط به حیث عدم نگاه کند، تلاش ایشان ابتر است و تحلیلشان در فرق بین عدم المانع در وجود و عدم المانع در تاثیر، ناتمام خواهد بود. و قابل توجه است که در این تحلیل هم، همان نگاه حضرت امام که عدم نمیتواند تاثیرگذار باشد، مفروض است. @fater290