📝| عرض ذاتی در نگاه علامه طباطبایی (مبتنی بر مدخل نهایه الحکمه) 📌تقریر تدریس نهایه الحکمه استاد علی فرحانی 🌀حکماء و اصولیین در باب نظام پیکربندی علوم و عرض ذاتی مباحث بسیار زیادی را مطرح کرده اند و اگرچه برخی اشکالاتی گرفته اند اما حکماء از قدیم الایام قائل اند اولا ملاک برهانی در تمایز و تبویب علوم وجود دارد و ثانیا قابل کشف هم هست و ثالثا این ملاک، عرض ذاتی است. 🌀تفسیری که ایت الله فاضل در ایضاح الکفایه از عرض ذاتی دارند مبنی بر اینکه عرض همان عرض کلیات خمس باشد، صحیح نیست بلکه همانطور که منطقیین میگویند عرض از باب عروض و به معنای است، ذاتی هم از باب علیت است یعنی محمولی که معلول موضوع خود باشد. 🌀همانطور که در باب برهان مطرح است، برهان یا إن است یا لم است. برهان لم دو قسم است یا حدوسط علت ثبوت الاکبر است و یا علت ثبوت اکبر برای اصغر است. برهان إن هم دو قسم است یا اینکه حدوسط معلول حداکبر است یا هر دو معلولین لعله ثالثه هستند. 🌀مصب این دو برهان، اتحاد خارجی دو پدیده است یعنی علیت به عنوان یک رابطه حقیقی و یک اضافه مقولی بین آن دو پدیده برقرار است. 🌀به عبارت دیگر یکی از شروط باب برهان منطق، ذاتی بودن محمول برای موضوع است ذاتی بودن یعنی وجود و علیت مقولی(علیت صورت نوعیه برای اثر و عرض خود) بین موضوع و محمول که در نتیجه آن، موضوع و محمول در خارج به وسیله وجود ربطی با هم متحد شده اند مانند گزاره «انسان ضاحک»! 🌀بر همین اساس است که تفکیک علوم حقیقی از اعتباری معلوم میشود زیرا این علوم اعتباری هستند که این ضابط برهانی در آنها جاری نشود.(حاشیه اسفار. ج اول. ص 30) 🌀ولی همانطور که علامه در حاشیه اسفار(جلد اول ص 24) تبیین میکنند این نظام برهانی، اجنبی از فلسفه است بلکه تبویب و تمایز فلسفه با نظام مختص به خود صورت میگیرد. 🌀راز این مطلب در نگاه خاص علامه به فلسفه است: ❇️ اولا علامه مصر اند فلسفه به عنوان اعم العلوم، با اولین ادراکات بشر (علوم حسی) شروع شده و مبتنی بر یک آن هم بدون کوچکترین اصل موضوعی، طی مسیر میکند. ❇️ ثانیا علامه مبتنی بر تدقیق موضوع فلسفه (بدون اینکه وارد اصالت الوجود شوند) قائل اند: 🌀بوعلی در الهیات بالمعنی الاخص شفا (مبحث توحید صفاتی) تصریح میکند که براهین منطقی، مشکل خداشناسی را حل نمی کند. چه اینکه در فضای خداشناسی، حاکم است نه اتحاد زیرا هیچ شائبه کثرت و دوئیتی نیست. 🌀به عبارت دیگر بر اساس اینکه واجب تعالی «علمٌ کله و حیاةٌ کله و قدرةٌ کله بوجود واحد بسیط بحت جمعی» ذاتی در باب خداشناسی با ذاتی در باب برهان منطق، مشترک لفظی اند، یکی در فضای وحدت(نفی دوئیت) و یکی در فضای اتحاد بین دو موجود است. 🌀حال مرحوم علامه در تصریح می کند همین مطلب فوق الذکر که بوعلی در خداشناسی بیان کرده است در جاری میشود زیرا موضوع گزاره های فلسفی عین محمول خودش است و چیزی خارج از آن نیست. 🌀به عبارت دیگر موضوع فلسفه عین همه واقعیات است زیرا موضوع آن است نه . هیچ مفهومی در علم فلسفه که دوئیت با موجود داشته باشد نداریم. بلکه همه محمولات مساوی و مساوق با موضوعات خود اند. 🌀لذا حاکم بر گزاره های فلسفی، وحدت و تساوق است نه اتحاد به همین خاطر تمام براهین فلسفی مانند براهین خداشناسی، نه برهان إن اند نه برهان لم! بلکه از سنخ اند که در فضای تساوق جاری میباشند. 🌀 البته آیت الله مصباح (امر ثالث تعلیقه 8 بر نهایه) اشکال می کنند مراد فلاسفه از «علیت» اعم از علیت در فضای اعتبارات عقلی (تقرر ماهیت) و علیت در وجود خارجی است. پس جائی که دو مفهوم هم با هم تساوق خارجی دارند اما بین انها در مرحله عقل زایش علی باشد، برهان لم برقرار است. لذا در خداشناسی و فلسفه هم برهان لم جاری است. 🌀اما این اشکال وارد نیست زیرا اولا وجود علیت در ذهن بدون وجود علیت در خارج مستلزم سفسطه در ادراکات است. ثانیا مقام تقرر ماهوی، ذهن و علم حصولی نیست بلکه یک رتبه از نفس الامر است. ثالثا نفس الامر، رتبه ای از عالم واقع است. لذا قدماء فلسفه اساسا چیزی به نام علیت مفهومی و علیت بین مفاهیم ندارند. 🌀من هنا یظهر: 1⃣ مبتنی بر آنچه گفته شد، ماهیت در هلیات بسیطه، ماهیت و حد نیستند بلکه عین محمول خود هستند لذا جمیع هلیات بسیطه، فلسفی و داخل فلسفه اند اما چون عمر و توان ما کفاف بحث از جمیع آنها را نمیدهد بحث از آنها را کنار میگذاریم 2⃣ آنچه علامه نسبت به نفی براهین منطقی در فلسفه گفتند صرفا ناظر به هلیات بسیطه نیست بلکه علامه در امر تاسع از اصاله الوجود، تصریح میکنند حتی با نظر به هلیات مرکبه ای که در فلسفه هست، لا مجری للبرهان اللم فی الفلسفه الالهیه. 3⃣ موضوع فلسفه اعم از سائر علوم است اما این اعمیت یک است نه اثباتی. ثبوت جمیع علوم متوقف بر فلسفه است اگرچه اثبات آنها متوقف بر آن نباشد، زیرا علوم از (ماحقیقیه) بحث می کنند در حالی که این ماهیات، واقعیت خود را از موضوع فلسفه گرفته اند لذا به خلاف آنچه آیت الله جوادی در رحیق مختوم( ج اول ص 216) میفرمایند، علامه قائل اند فلسفه بر جمیع علوم دارد و با هر علمی حاضر است نه اینکه مرز ان تمام شده و مرز علم بعد شروع شود. 4⃣ به خلاف آنچه آیت الله فیاضی در تفسیر عبارت علامه فرموده اند، در نگاه علامه اعمیت فلسفه را نباید بنابر تقسیمات حکمت توضیح داد زیرا مرحوم علامه اساسا را و میداند و به همین خاطر نه در بدایه الحکمه و نه نهایه الحکمه اسمی از آن نمی آورد.(اشکالات متعدد علامه به تقسیمات حکمت، محتاج متن مستقلی است) 5⃣خامسا مبتنی بر اینکه غایت، موجودی است که در اثر علم برهانی و مبتنی بر برهان اثبات میشود، هیچ غایتی و هیچ موجودی «خارج از فلسفه» وجود ندارد تا فلسفه آن را اثبات کند زیرا موضوع فلسفه عین همه موجودات است لذا اساسا علم فلسفه . ❇️ آنچه‌ گفته شد مبتنی بر مدخل نهایه الحکمه و مساله عرض ذاتی به معنای ملاک برهانی اکتشاف جدید و نیل به معلوم جدید بر اساس نظام واقع است اما این مبحث به طور کلی فارغ از (تمایز و تبویب) علم فلسفه است. زیرا در نگاه علامه، علم ما بین الدفتین که مسمی به علم فلسفه است مرکبی اعتباری است و پیکربندی آن بر اساس ملاک است. ✍️احسان چینی پرداز (@Chinipardaze) @almorsalaat