💠تخصص گرایی و نتائج آن 🔰برگرفته از جلسات درسی استاد علی فرحانی ✍مقرر: احسان چینی پرداز 🔹مراد از ؛ که این نوشته درصدد بیان آن است، تجزیه ابواب علم و تخصص هر فرد در بابی خاص و یا به معنای تخصص در علمی خاص غیر از علوم دیگر می باشد. 🔹این نگاه که ابتداءا از غرب وارد دانشگاه و بعد هم از دانشگاه با تمام ثمرات عدیده خود وارد حوزه شده است معمولا با یک مقدمه به ظاهر بدیهی بیان شده و آن هم اینکه: « هیچ متخصص علمی نیست الا اینکه عمیق تر است از یک علامه؛ و هیچ علامه ای نیست الا اینکه دقتش در هر علم، از متخصص آن علم پایین تر است.» این مقدمه ظاهرا بدیهی، در جواب به شبهات و نیازهای روز، منتهی به یک ایده آل شده : نمیتوان علامه تربیت کرد، بلکه باید تخصص گرایانه و جزء نگرانه نیازهای بشری را پاسخ داد. 🔹این نگاه که به تعبیر مرحوم استاد شهید مطهری یک نگاه جزءنگر به علم می باشد؛ متاسفانه نه تنها از طلاب حوزه بلکه از فلاسفه بزرگ حوزه هم شنیده می شود و البته این حقیقت تلخ کسی را که عرض ذاتی در ابتدای فلسفه را فهمیده است، در تعجب فرو خواهد برد! 🔹البته این مطلب متاسفانه علاوه بر فلسفه، در فضای فقه و اجتهاد هم مطرح است. در این فضا برخی بدیهی می دانند که اجتهاد در تمام ابواب امکان ندارد بلکه باید در تک باب یا حتی جزء بابی خاص به تخصص دست یافت. علاوه بر آن این منظر تخصص گرایانه به همین اکتفا نکرده بلکه پای خود را فراتر گذاشته و وارد عرصه معنویات هم می شود. به طوری که برخی از علماء اخلاق راه حل و نسخه درمان صفات مذمومه را در صرف مدتی برای آن و متمرکز شدن بر دفع آن می دانند. 🔹این در حالی است که چنین نگاهی علاوه بر اینکه توانایی کامل در پاسخ به نیازهای روز بشر را ندارد بلکه نگاهی صد در صد باطل و اشتباه می باشد. 🔹علت این چنین نگاهی که بعد از کانت مرسوم شد و حکومت خود را بر مکاتب غربی آغاز کرد؛ یک جمله کلیدی است که در پس پرده این نگاه وجود دارد : «ارزش واقع شناختی علوم مقبول نبوده یا نهایتا مشکوک است». یعنی اصل توانایی علم در اتصال ما به واقع نامعلوم بوده و در نتیجه برخورد ما هم با آن علوم برخوردی شکاکانه خواهد بود. 🔹اما از نتائج اسفناک این رویکرد در فضای غرب: 1⃣ دست برداشتن انسان از علم و نتیجه گرا شدن او 2⃣ حصر حرکت انسان به سوی مادیات و تمام توابع آن 3⃣ ادعاء بی ثمر شدن علوم انسانی (در دوره ای از تاریخ غرب) 4⃣ نادیده گرفتن «خصوصیات ذاتی فضای رشته های تجربی و مهندسی و انسانی». 5⃣ ادعای محدودیت زا و اجبارساز بودن دین 🔹با توجه به آنچه که گفته شد این نگاه ، نه تنها نگاهی عقیم هم در ناحیه علمی و هم در ناحیه عمل بوده؛ بلکه ما را از اسلام شناسی و شناخت منظومه ای دین هم باز می دارد: دین مجموعه اعتقادات (هست ها) و عملیات (بایدها) بوده و شارع مقدس سعادت تک تک افراد بشر را مبتنی بر این مجموعه تضمین کرده است. حال اگر این مجموعه؛ تجزیه شده و در ضمن علوم مختلفی قرار گرفته باشد؛ بداهتا نتیجه می شود که اثری به نام سعادت بشر، بر مجموع این علوم بار می شود و نه تک علم خاص در میان تمام مجموعه! پس معنا ندارد که افرادی جداگانه در علمی خاص از این مجموعه متخصص شوند چرا که با وجود این تخصص گرایی، توانایی رهبری سعادت بشر و تحصیل مقصود این مجموعه امکان نخواهد داشت. 🔹در باب معنویات هم همین طور است؛ به قول مرحوم ملا احمد نراقی صاحب معراج السعاده اگر قرار باشد در اصلاح نفس نسخه های تخصص گرایانه پیچید: اولا که عمری لازم است تا مذمومی به ممدوحی تبدیل شده؛ ثانیا در صورتی که مشغولیت به صفتی ایجاد شود از صفات دیگر اعراض شده و این موجب می شود تا صفات مذمومه دیگر هم عود کنند. (خزائن) لذا این نگاه در معنویات نیز جواب نداده و نهایتا بشر را به تهذیب نفس نمی رساند. لذا چنین دیدی؛ دشمن اساسی نگاه منظومه ای بوده و مانع از حصول واقعی است. یعنی با اینکه اسلام شناسی واقعی و کامل بدون فقه و اصول و فلسفه و عرفان نظری صورت نمی گیرد اما هیچ یک از این موارد به تنهایی اسلام شناسی نبوده و عالم به آنها هم اسلام شناس نمی باشد. 🔹در نهایت انسان شناسی اسلامی نیز مهر تایید بر مطلب گذاشته و به کلام خاتمه میدهد: از آنجا که هر تخصصی کمال محسوب می شود و تخصص گرایی به معنای این است که انسان در بخشی متخصص شود و بخش دیگر را رها کند، پس می بایست کمالی را دارا و کمال دیگر را فاقد شود؛ و این نشان از عجز انسان از رسیدن به کمال واقعی است. البته تنافی این مساله با تاکیدات و دستورات دین مبنی بر اینکه وجود انسان مرآت تمام کمالات شود، واضح است. @fater290