💌
⏝
֢ ֢
#عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوپنجاهوهفت
شما یه شعری رو بخونین،تا منم غذامو بخورم...
کتاب را میگیرم،پیشنهاد خوبی است...
حداقل از تشویشم کاسته میشود و نیکی غذایش را میخورد.
اهل شعرم..
راست میگوید.
کتاب را باز میکنم و مشغول میشوم.
+:بلند...
:_چی؟
+:بلند بخونین لطفا... بلند بخونین منم بشنوم دیگه..
سر تکان میدهم.
غزل اول را آغاز میکنم.
:_غمخوار من،به خانه ی غم ها خوش آمدی
با مــن به جـــمع مـــردم تنها خـوش آمـدی
ِبین جـمـاعتی که مرا ســنـــگ مــیزنـنـد
میبــینـمـت برای تــماشـــا ، خوش آمـــــدی
راهِ نجــاتم از شــبِ گیسوی دوست نیــسـت
ای دل! به آخریــــن شب ِدنیــــا خوش آمدی
چشمم به نیکی میافتد،دست از غذا کشیده و با لبخند نگاهم میکند.
:_ پایان ماجـرای دل و عـــشـــق روشن اسـت
ای قایـــق شکسسته به دریــا خوش آمدی
ای عشــــق،ای عزیـــــزتــرین میــهـمان عمـر
.دیر آمـــدی به دیدنم، امــــا خــــوش آمـدی...
کتاب را میبندم،نیکی با تحسین نگاهم میکند.
+:خیلی قشنگ خوندین پسرعمو... حسش کامل منتقل شد...
واقعا؟ واقعا حس من را درک کرده؟
:_واقعا؟؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم:
#فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒
Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝