💌
⏝
֢ ֢
#عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوشصت
کمی بهترم...
صدایش،مثل خواب،شبیه رویا درست از پشت سرم میآید
:_خوبین پسرعمو؟؟
برنمیگردم.
من نباید برگردم.
نباید آن مسیح ضعیف باشم..
تازه سایه ی شوم دستپاچگی از سرم برداشته شده.
برنمیگردم.
لحنم را محکم میکنم.
ضرباهنگ تحکم به کلامم میدهم و میگویم
+:برو تو،سرده...
اما نیکی برنمیگردد.
جلو میآید.
گرمای حضورش را کنارم،سمت چپم حس میکنم.
صورتم را به راست میچرخانم.
باید دوری کرد از او...
این چنین که من بی اختیار شده ام،ترس دارم حتی از نگاه کردنش...
:_از حرفــ من ناراحت شدین پسرعمو؟
سرم را تکان میدهم.
:_ولی به نظرم ناراحت شدین... من به جون مامانم منظوری نداشتم..
من فقط میخواستم ثابت کنم همه احساساتی ان...
پسرعمو،لطفا منو ببخشید...
همسایه ی دوست داشتنی ام همچنان حرف میزند و فکر میکند از اعترافی که کرده ام ناراحتم.
به طرفش برمیگردم و کلامش را منقطع میکنم.
+:نه،من از حرف تو ناراحت نیستم نیکی...
برق شادی در حلقه ی تیره ی چشمانش زیر سایه ی شاخ و برگ شلوغ مژه هایش مینشیند.
:_راست میگین؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم:
#فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒
Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝