به نام خالق عشق🦋
#پارت_پانزدهم
#قسمت_اول
#شهید_مصطفی_صدرزاده
شب تاسوعا بهش زنگ زدم، میخواستم برم جایی ازش اجازه بگیرم.
داشت با بی سیم صحبت میکرد که قطع شد و دیگه نتونستم باهاش حرف بزنم،پیامم رو هم نتونست جواب بده.کل این دوسال و نیم ی دعایی یاد گرفته بودم واسه محافظت ،هر لحظه که غرق میشدم تو فکر مصطفی و کل وجودم پر میشد از عطر یاس و رازقیه،ی جا آروم میگرفتم و دعای حصار و واسش میخوندم :)
اون شب هرکاری میکردم دعا تموم بشه نمیشد!
یا ایت الکرسی آخرش و یادم میرفت یا محمد علی گریه میکرد...
صبح تاسوعا شال و کلاه کردم رفتم هیئت،وقتی برمیگشتم همش داشتم با خودم برنامه ی نیمه پنهان ماه و مرور میکردم:)
خانم شهید منوچهر مدق میگفتن که به همسرشان میگفته تا شما رضایت ندی اتفاقی نمیوفته!
به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨
@aye_ha