🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 💠سفرنامه ی اربعین ۲ 🔰🔰 از ابتدای محرم و با شروع شور و شعور حسینی التماسم برای دعوت شدن به اربعین بیشتر میشد. مادرم میگفت:«خیلی گرمه نمی تونید شما که میخواهید هزینه کنید بذارید بعد که هوا خوب شد با کاروان برید. قشنگ هم می تونید زیارت کنید». وسوسه انگیز بود چون خودم هم به خوبی می دانستم اربعین زمان زیارت نیست زمان بیعت کردن و یک سلام دادن و برگشتن است. اما با کاروان راحت میتوانستیم زیارت کنیم. خستگی راه هم کمتر بود. اما باز هم دلم در برابر عقلم پیروز میشد و زیارت اربعین را می خواست. حتی گاهی میگفتم با بچه ها نمی روم و تنهایی می روم اما باز هم نمیتوانستم دختر شیرخواره ام را تنها بگذارم. و فراتر از آن دوست داشتم در این راه قدم بردارند. هر کسی متوجه تصمیمان میشد میگفت نمی توانید هوا گرم است. اگر روزی از گرما شکایت میکردم میگفتند:« پس چگونه میخواهی اربعین بروی؟» و من تنها جوابم این بود به عشق امام حسین علیه السلام تحمل میکنم. شاید در نگاه اول شعار به نظر بیاید اما اگر یک بار طعم زیارت اربعین را چشیده باشید متوجه میشوید شعار نیست. خلاصه اینکه مادرم با وجود اصرار های من چیزی نگفت هر چند ته دلش میترسید اتفاقی برای بچه ها بیفتد. همسرم هم قبول کرد اما باز ترس داشت و میگفت بدون همسفر نمی شود اگر مریض شدیم لااقل کسی کنارمان باشد. پارچه خنک گرفتم برای خودم و دختر ها لباس خنک و مناسب دوختم. طبق گفته های دیگران که تجربه سفر اربعین با کودک زیر شش سال داشتند به جای کالسکه ویلچر اجاره کردیم. یک کوله برای لباس ها برداشتم و یک کوله خوراکی برای بچه ها. چون میدانستم به خاطر حساسیت دخترم و امکان بهانه گیری بچه ها خوراکی لازم است. لیمو ترش پارچه سفید برای خیس کردن و روی سر گذاشتن اسپری آب و‌گلاب وعسل ، کمی داروی گیاهی و مقداری داروی شیمیایی کوله بار ما برای سفر اربعین بود. .. ✍🏻مریم زارعی 💔 🏴 https://eitaa.com/az_jan_nevesht