پدر «احمد کایا» بضاعت چندانی نداشت. کارگر ساده نساجی بود در محلهی فقیرنشینی در شهر ملطیه ترکیه. آب باریکهای که در میآورد کفاف سیر کردن شش فرزند قد و نیم قد را نمیداد. با آن شکمتلهی ناچیز، نهایتاً میتوانست زندگی دونفرهای را سامان بدهد و گاهی هم سیگار ارزان قیمتی دود کند. مثلاً سیگار مارک «بافرا» که معادلش در ایران حدوداً چیزی ست شبیه "بهمن کوتاه". اداره کردن یک زندگی هشت نفره با آن مواجب بخور نمیر، امکان نداشت. با خیال معاش بهتر، خانه و زندگی را جمع کرد و راهی استانبول شد. با خیال خام و هوس پخته. در استانبول اما خبری نبود.
در سیزدهمین صفحه از پرونده پیراپدری ترجمهی فارسی ترانهی "این مرد بابای من است" از خوانندهی مشهور ترکیه، احمدکایا را به شما تقدیم کردهایم؛ ترانهای که کایا آن را به پدرش تقدیم کرد. این ترجمه به همراه یادداشتی است درباره زندگی احمد کایا که آن را از این
لینک بخوانید.
#احمد_کایا
#پیراپدری
#دفتر_ترجمه_میدان_آزادی
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات_ترکیه
#شعر
#موسیقی
7⃣3⃣
@Azadisqart