روضه یابن شبیبت روز مارا تارکرد مادرت باروضه تو گریه بسیار کرد گوسفندی را مثال آوردی و این کار تو کل چوپان های ده را تاابد بیمار کرد گفتی از خنجر که هرگز از جلو کاری نشد شاه وقتی پشت و رو شد تیغ دیگر کار کرد وقت مثله کردنش بالاسرش زهرا رسید آمد و با یک تن غارت شده دیدار کرد سربه خورجین رفت و آخر بی برادر بودنش خواهری را همسفر با دسته اشرار کرد اینهمه شال و کتیبه یادگاری از شماست ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست... سید پوریا هاشمی @deabel