┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦• رخصت از خدای تعالی.... روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ❁༻༺❁ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ❁༻↷◈↶༺❁ با رخصت از خدایِ تعالی، فقط حسین ما گم نمیشویم هَدَینا فقط حسین سر خم نمیکنیم به هر قبله ی دروغ دل را نمیدهیم به هرجا، فقط حسین بگذار هرکه خواست گدای کسی شود مارا چه کار با دگران، ما فقط حسین! خیلی دعام‌ کرده اگر نوکرش شدیم دارد هوای سینه زنش را فقط حسین هرکس که خورده بر دَرِ بسته فقط حَسَن هرکس دلش گرفته ز دنیا فقط حسین ما با یکی خوشیم همان که عزیزِ ماست ما با یکی خوشیم، خدایا فقط حسین سرمایه ی محبت زهراست دینِ من سرمایه محبت زهرا، فقط حسین امسال جای ما وسط صحن خالی است یک کربلا بده به گداها فقط حسین.. پوریا هاشمی یه حرم داره ارباب و یه جهانِ گرفتارش زندگی رو تو کربلا می بینی یه دفعه میرسیم پابوس یه سالی تو هوای غم یاد خاطره هامون و اربعین.. چشماتو ببند خیال کن خیال کن، با خستگیِ تویِ جاده رسیدی پایِ پیاده شبت شبِ اون شب.. خیال کن، چه شوری و چه فروغی گمی میونِ شلوغی، یادِ بی بی زینب ــــــــــــــــــــــــــ عطر خوشِ سیب، از دلِ صحرا وزیده عمه! گمانم مهربانِ من رسیده *عمه! حسِ خوبی دارم، به دلم برات شده بابام میاد...* شامِ جدایی شد سحر، الحمدالله آخر رسیدی از سفر، الحمدالله رفتی بدونِ بوسه هایِ یادگاری اصلاً نگفتی دختری داری، نداری هر شب شبیه شمع، کارم سوختن بود آمارِ زخمِ صورتِ تو دستِ من بود بینِ من و تو نیزه داری گاه سد شد سهمِ من از اصرارِ دیدارت لگد شد در هر کجا با نیتِ آزار میزد این زجر ترجیحاً مرا هر بار میزد در کوفه مارا مردمی گمراه گفتند خیلی به بابایت بد و بیراه گفتند این حرمله دور و برِ ما تاب می خورد این حرمله پیشِ ربابت آب می خورد ما را میانِ خنده ی انظار بردن ما را شبیه برده ها بازار بردن *امام زین العابدین فرمود: ما رو همه به هم بسته بودن، سَرِ زنجیر گردنِ من بود، ادامه ی زنجیر گردنِ بچه ها، تا یکی زمین می خورد همه زمین می خوردن...* از سنگ بدتر چشم های بام بودن دور و برِ ما مست هایِ شام بودن * بابا! دور و برِ سرت می رقصیدن، جلو چشمِ عمه زینب، می رقصیدن...* تیرِ نگاهِ شوم پشتِ هم می آمد ما بینِ زن ها گاه معجر کم می آمد بگذار من از تو سئوالی را بپرسم باید که این موضوع را حالا بپرسم آن شب چه شد که خواهرم افتاد از پا؟ اصلاً بگو کارِ کنیزان چیست بابا؟ فهمیده ای که چه به روزِ خواهر آمد کافی است بابا، اشکت مثلِ اشکِ من در آمد مثلِ تو من هم غرقِ داغی بی حسابم وقتش رسیده تا کمی پیشت بخوابم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net