|⇦•راوی نوشته است غروبی... / و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم " اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَظْلُوم یا حُسَیْن اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَیِّدُالسّاجِدیْن، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِین..." راوی نوشته است غروبی عجیب بود سرها به نیزه رفت طلوعی عجیب بود راوی نوشته است که آتش زبانه زد در خیمه گاه گشت و فقط تازیانه زد زنها و بچه ها که گناهی نداشتند جز بوته های خار پناهی نداشتند *یه وقت امام سجاد صدا زد: "عَلَیکُنَّ بِالفرار" همه فرار کنید...* زنها و بچه ها که گناهی نداشتند جز بوته های خار پناهی نداشتند هر کس دوید از طرفی بین خار و خس خاکستری ز خیمه به جا مانده بود و بس پیچیده بود در دل آن دشت آهشان آتش شبیه شمر شد و بست راهشان آتش شبیه دست،سوی گوشواره رفت آنگاه سمت غارت یک گاهواره رفت... *اون ملعون اومد گوشواره دختر امام حسین رو بگیره گریه میکرد، گفت: اگه گوشواره ی من رو میبری چرا گریه میکنی؟ گفت: اگه من این کار رو انجام ندم یه کَس دیگه ای گوشوراه ات رو میکَنه،، چون دلم میسوزه، دلم به حال شما آتش میگیره...* *آقای من! یا زین العابدین!...* راوی نوشته است که در شعله های تب میسوختی و نام پدر داشتی به لب *امام سجاد به امرخدا در صحنه کربلا بیمار بود، خودش فرمود: عمه ام زینب از من نگهداری می‌کرد، پرستاری می‌کرد، همه جا زینب به دادم می رسید...* راوی نوشته است که در شعله های تب میسوختی و نام پدر داشتی به لب افتاد تا بر آن تن گلگون نگاه تو میگشت قتلگاه پدر قتلگاه تو زینب اگر نبود زمین بی امام بود یکباره کار عالم و آدم تمام بود زنده بمان که هستی عالم به هست توست ای دست بسته! حکم رهایی به دست توست کامل الزیارات ابن قولویه نقل کرده: خود زین‌العابدین فرمود،"لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا" وقتی اون بلاها ومصیبتها برما وارد شد، "وقُتل أَبِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ وَ قُتِلَ مَنْ کانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ" وقتی بابای من رو شهید کردند، وقتی برادرهای من و برادرهای پدرم و همه خانواده اش رو شهید کردن" وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَی اَلْأَقْتَابِ" زنها و حرم اهل بیت رو بر شترهای بدون جهاز سوار کردند... "فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَی" من شروع کردم نگاه کردن، دیدم همه به خاک صحرا افتادند"وَ لَمْ یوُاَرَوْا" دفن نشدند"فَعَظُمَ ذَلِک فِی صَدْری وَ اِشْتَدَّ لِمَا أَرَی مِنْهُمْ قَلَقِی" خیلی به من سخت گذشت"فَکادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ"جانم به گلوگاه رسید نزدیک بود روحم از کالبد بیرون بیاد"وَ تَبَینَتْ ذَلِک مِنِّی عَمَّتِی زَینَبُ اَلْکبْرَی بِنْتُ عَلِی" یه وقت زینب به من نگاه کرد"فَقَالَتْ مَا لِی أَرَاک تَجُودُ بِنَفْسِک" چرا داری با جون خودت بازی میکنی "یا بَقِیةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی" ای یادگار جدم، یادگار پدرم، یادگار برادرم، تو حجت خدایی ، صدا زدم: عمه جانم! "وَ کیفَ لاَ أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ" من چطور جزع وفزع نکنم؟ "قَدْ أَرَی سَیدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ" همه رو میبینم روی خاک صحرا افتادند"مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ، مُسَلَّبِینَ لاَ یکفَّنُونَ" کسی اونها رو کفن نمیکنه، کسی اونها رو دفن نمیکنه...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net