. افیرا رمان تاریخی روانی است که با کمک عصاره معجزه‌‌آسای بشر یعنی عشق آمیخته شده است. داستان عاشقانه‌های آدم‌ها و شخصیت‌های مختلف است که در دل یک اتفاق تاریخی ویژه و مهم بیان شده است. اتفاقی که کمتر آن را در حیطه رمان و داستان دیده‌ایم. افیرا داستان نو عروسی مسیحی است که در شهر نجران زندگی می‌کند. نامه محمد(ص) برای دعوت به اسلام به شهر آن‌ها که عموما مسیحی هستند رسیده است‌. همسر افیرا که هورام نام دارد و مریض احوال است قرار است همراه کاروان به دیدار محمد(ص) در مدینه برود و از صحت ادعای پیامبری او مطلع شود. اما افیرا دلش راضی به این سفر نیست. کتاب به واقعه مباهله می‌پردازد. گذری کوتاه به غدیر می‌زند و چند قضاوت در حضرت امیر در دلش دارد. افیرا شاید یک کتاب تاریخی عاشقانه باشد اما بیشتر می‌تواند داستان هر لحظه هر کدام ما باشد. ما که هر روز در چند راهی‌های زندگی گاهی سردرگم می‌شویم و نمی‌توانیم مسیر درست را انتخاب کنیم. دوستی با زینب را مدیون آل جلالم. دوره چند روزه‌ای که برای من دوستان خوب بی‌شماری رقم زد. ما خیلی کم با هم حرف زدیم اما همان کم بسیار در خاطر من حک شد. بریده‌ای از کتاب: رنگ سیاه پدریست که همه رنگ‌ها را پناه می‌دهد؛فقط باید بدانی چطور از آن استفاده کنی وقتی زندگی سیاه می‌شود پدری مهربان آن را برایت زیبا می‌کند در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: من افیرا زنی شبیه همه زن‌هایی که می‌شناسید، نوعروسی بودم غرق در شادی‌ها و خیالات دل‌انگیز؛ دلخوش به آرامش جاری زندگی و بی‌خبر از ناملایمات روزگار... تا اینکه نامه‌ای آمد... نامه‌ای که چون پاره‌ای آتش، میان خانه‌ام افتاد و ناباورانه دیدم همه‌چیزم سوخت و در چشم‌برهم‌زدنی تبدیل به خاکستر شد... پس از آن. من دیگر شبیه هیچ زنی نبودم... همه ماجرا از همان نامه شروع شد... پی نوشت : از نویسنده‌های جوان حمایت کنیم عکس : یک قاب از خوش‌سلیقه‌گی نویسنده در هدیه دادن کتابش‌ را مشاهده می‌کنید