🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۵۹۰
به قلم
#کهربا(ز_ک)
_یعنی چی که نمیدونی؟ پس آدمات دارن چه غلطی میکنن؟
نیما که از طرز حرف زدن باباش پیش من معذب شده بود کمی توی جاش جابجا شد و
لب زد
_ اصلا از کجا معلوم که کار اون باشه؟
فیروز عصبیتر رو کرد به سینا
_دقیق بگو ببینم چی دیدی؟
سینا با همون عصبانیت اما لحنی تمسخرآمیز همراه با فحش رکیکی گفت
چه میدونم ... گربه بود دیگه....
یه چاقوی دسته بلندم زده بودن رو سینهش
فیروز عصبی سر نیما داد زد
_بفرما... فردا اون سه تا لندهورو میفرستی پیش خودم... باید یه گوشمالی اساسی بدمشون...
پس اونهمه پول یامُفت ازم میگیرن بابت چی؟
نمیفهمیدم چی دارن میگن ولی کاملا از حرفاشون میشد فهمید که گربهی غرق به خون و چاقوی دسته بلندی که تو بدنش جامونده اعلام یه نشونه بود براشون...
تا چند وقت هرسه تایی عصبی بودند و هربار هم نیما رو بابت غفلت سر موضوعی شماطت میکردند
وحالا اینجا خونهی مادربزرگ همون صحنه دوباره تکرار شده بود...
ترس بدتری به جونم افتاد...
باید کمی فکر کنم...
اما اونقدر ترسیدم که نمیدونم باید چکار کنم
سریع سرپا ایستادم
در حالی که به پشت سر برمیگشتم در رو باز کرده و از اتاق خارج شدم
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل
#رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨