زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺 🌺🌟 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۴۷ به قلم #کهربا(ز_ک)
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺 🌺🌟 🌺 به قلم (ز_ک) من چه پول داشته باشم و چه نداشته باشم امکاناتی که برای بچه‌ها لازم باشه در حد توان فراهم می‌کنم‌... اگه محرومیتی هم براشون ایجاد می‌کنم فقط بخاطر اقتضای سنی‌شونه ولاغیر... یعنی براشون لازم نبوده که محرومشون کردم... پس چیزی نگی که من یا زینب در نگاه بچه‌ها خراب بشیم... کمی اخم کردم _به من چه هرکاری دوست دارین انجام بدین... من که گفتم منو ببر پیش مامان... اونوقت اینهمه ترس هم لازم نبود ازم داشته باشی. _ولش کن اصلا منو ببخش شاید نتونستم خوب منظورمو بیان کنم... بشین تا در حیاط رو باز کنم از ماشین پیاده شد و دری که به رنگ روشن بود رو باز کرد و ماشین رو داخل برد و گوشه‌ای پارک کرد.... هم‌زمان که پیاده می‌شدم نگاهم داخل حیاط چرخید حیاط بزرگیه اما دیوارها آجری و فرسوده به ساختمون دوطبقه‌ی روبروم نگاه کردم خونه‌ی بزرگ اما خیلی قدیمی و کهنه... می‌دونم که سلیقه‌ی داداش و زنداداشم همچین خونه‌ای نیست لابد خریدنش که به وقتش بکوبن و دوباره از نو بسازن... خوبه داداشمم پیشرفت کرده حتما زده تو کار بساز بفروش از این حیاط و این خونه یه ساختمون بزرگ چند طبقه با تعداد واحدهای بالا میشه در آورد... داداش که پیاده شد جلو راه افتاد _پس چرا ایستادی بیا دیگه... در آهنی خونه رو باز کرد وارد راهروی بزرگی که پله‌های درب و داغونی داشت شدیم گچی دیوارهای راه‌پله کاملا ریخته‌... عجب بساطیه‌... حالم گرفته شد این چه خونه‌ایه که خریدن خواستم چیزی بگم که ترجیح دادم سکوت کنم بابا و داداشم هیچ وقت شَمّ اقتصادی خوبی نداشتند... 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨