- رمان امنیتی - - قسمت ششم - «امارات - دبی» غفور ‌ ساختمان‌های مرتفع و مغازه‌های پر زرق و برق جلوه‌ی دیگری به این منطقه از شهر داده است. در طول روز صدها مسافر به سمت دبی مال می‌آیند تا به تماشای مراکز خرید غول پیکر و اماکن تفریحی آن بنشینند. مجموعه دبی مال علاوه بر مغازه‌های لوکس و مجهز، شامل آب نماهای منحصر به فرد، زمین اسکی روی یخ، محوطه‌ی بازی و سینماهای مجهز نیز می‌شود. دبی مال مسیر ورود به یکی از برجسته‌ترین سازه‌ها و جاهای دیدنی دبی است که با ۸۲۹ متر ارتفاع، به عنوان مرتفع‌ترین آسمان‌خراش جهان و مشهورترین مکان در شهر دبی شناخته می‌شود. من خیلی سال است که به واسطه‌ی شغلم در امارات زندگی می‌کنم. از دبی گرفته تا ابوظبی را مثل کف دست می‌شناسم، به تمام کوچه و پس کوچه‌هایش آشنا هستم. در طول این سال‌ها هم در کافه رستوران‌های پایین شهر چایی خورده‌ام و هم در هتل آپارتمان‌های بالای شهر استراحت کرده‌ام. اینجا خیابان شیخ زائد است، برای آشنایی با اینجا نیازی به تجربه‌ی زندگی کردن در دبی نیست... اینجا به واسطه منتهی شدن به برج خلیفه معرف حضور همه‌ی توریست‌هاست. برج خلیفه برخلاف ظاهر زیبایی که دارد، برای من به واسطه‌ی فضای امنیتی و خفگان شدیدی که بر آن حاکم است، بسیار ترسناک و دلهره آور است. کافی است رفتاری غیر طبیعی داشته باشی تا بلافاصله توسط عوامل مستقر در داخل برج سوال و جواب شوی و خدا نکند که در این سوال و جواب‌ها بویی از ایرانی بودنت ببرند که دیگر کار حسابی گره خواهد خورد. اقشار مختلفی از مردم هستند که دبی را برای سفر انتخاب می‌کنند و هر کس برای هدفی پا به این منطقه‌ی توریستی زیبا و چشم نواز می‌گذارد. یکی به دنبال تجارت است و دیگر به دنبال سیاحت، بعضی برای خرید و برخی نیز به قصد گرفتن چند عکس و فیلم، برای تهیه خوراک صفحه اینستاگرام... در این نقطه از شهر می‌توان مردمان زیادی را با ملیت‌های مختلف دید، از چشم بادامی‌های ژاپنی گرفته تا سیاه پوستان هندی. من نیز شبیه بقیه‌ی افرادی که در دور و اطرافم هستند، در توریستی‌ترین منطقه‌ی دبی در حال قدم زدن هستم؛ اما یک تفاوت بزرگ بین من با جمعیت زیادی که در پیاده‌روهای سنگ فرش شده مشغول خوردن بستنی و نوشیدنی هستند وجود دارد... من به دنبال یک کار مهم و یک شکار بزرگ پا به امارات گذاشته‌ام. شکاری که سازمان اطلاعات در تهران طعمه‌اش را مدت‌ها در تهران زیر نظر داشته و ریسک خروج او از کشور را به عهده گرفته تا شاید بتواند ما را به مراد دلمان برساند... هر کاری سختی خاص خودش را دارد و به نظر من تعقیب و مراقبت یکی از سخت‌ترین و نفس‌گیرترین کارهای اطلاعاتی است، علی الخصوص که پرونده برون مرزی باشد و مجبور شوی سوژه‌ات را در شهر کوچکی مثل دبی دنبال کنی. اینجا همه زیر نظر هستند، نیروهای امنیتی امارات چند سال است که دست یاری به سمت موساد دراز کرده‌اند و چه چیزی برای اسرائیلی‌ها می‌تواند بهتر از این باشد؟ امارات حیاط خلوت موساد است و آن‌ها به واسطه تسلطی که روی این کشور دارند، اکثر قرارهایشان را در دبی و ابوظی برگزار می‌کنند. در مباحث امنیتی همیشه یک قاعده ساده و کلی وجود دارد: - زمینی که برای من ناامن است، قطعا برای رقیب امنیت دارد. قطعا آن‌ها نیز از این موضوع اطلاع دارند که بعد از شهادت حاج قاسم در دی ماه نود و هشت، قرارهای مهم خود را در ترکیه برگزار نمی‌کنند و رو به امارات آورده‌اند تا به خیال خود حاشیه‌ی امنی برای نیروهای مهم و مهره‌های کلیدی خود ایجاد کنند؛ هر چند تمام این‌ها تصورات پوچ و توهمی بیش نیست، چون ما روی تک تک قرارهایی که در امارات انجام می‌شود، مشرف هستیم و در برخی مواقع به قدری به آن‌ها نزدیک می‌شویم که می‌توانیم انتخاب منوی شام و یا مدل مشروب آخر شب نیروهایشان را به درستی حدس بزنیم. هر چند این بار قضیه کمی متفاوت‌تر از قرارهای قبلی است، این بار فردی پا به امارات گذاشته که ما مدت‌هاست از طریق عوامل خود تنها به اسم او می‌رسیم و هیچ گاه موفق نشدیم تا به خودش برسیم. به فردی که ایلاک رون نام دارد... یکی از تئوریسین‌ها و مسئول بخش ترورهای موساد که از او به عنوان مغز متفکر این سازمان اطلاعاتی نیز یاد می‌شود... فردی که سال‌ها توانسته با زندگی کردن در سایه خودش را از ما پنهان کند و حالا این فرصت نصیب من شده تا بعد از مدت‌ها بتوانم ردش را از دبی بزنم. نویسنده: @RomanAmniyati - پایان قسمت ششم- ❌کپی با ذکر نام نویسنده و قید آی‌دی کانال مجاز است❌