🍂
آخرین بغضها و کینهها /۵
راوی: رحمتالله صالح پور
•┈••✾✾••┈•
🔹 پس از صحبتهای عجیب و غریب این افسر عراقی شاه بیت حرفهاش این بود که ماحالا حالاها دراین کمپ ماندگار هستیم و از تبادل و آزادی خبری نیست. نگهبانان ما رو به داخل اردوگاه هدایت کردند.
این اردوگاه دارای چندین ساختمان دو طبقه بود که قبلا اسرای قدیمی زیر نظر صلیب سرخ در این کمپ جا گرفته و حالا آزاد شده بودند. آسایشگاه یکی از این ساختمانها که در همکف قرار داشت رو برای ما در نظر گرفتند.
وقتی در آسايشگاه رو باز کردند و ما داخل شدیم دیدیم اسرای دیگری هم مثلما در این آسايشگاه حضور دارند. این اسرا که غیر صلیبی بودند، تعداشان حدود ۱۰۰ نفر میشد. بعدا که با آنها همصحبت شدیم، دیدیم تمام آنها از اسرای مفقودالاثر هستند و از اردوگاههای مختلف، از تکریت ۱۲ تا ۱۸ استند و هر کدام از آنها از نظر عراقیها، مثل ما دارای پرونده هستند و مجرم به شمار می روند
آنها چند روز زودتر از ما به این اردوگاه انتقال داده شده بودند و حضور داشتند. ناامیدانه و متعجب از این همهحقد و کینه عراقیها، جای خوابم را طبق معمول کنار دیوار آسايشگاه انتخاب کردم ....
🔸 تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂