فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 یادش بخیر..
روزهای کتک خوری
روزهایی که سیلی خوردیم
و دم برنیاوردیم
ولی برای دشنام نگفتن به اماممان
تا پای جان ایستادیم.
روزهایی که همه سختیها را به جان خریدیم تا نشان دهیم ملت مقاوم و شکست ناپذیری هستیم.
....و یادش بخیر آن صلوات بلندی که در رمادی، پیش چشم دژخیمان فرستادید!
یاد آن قدم زدن های پشت سیم خاردار!
یاد آن صف گرفتنها
و یاد لحظات آزادی!
یاد سینه خیز رفتنها تا مرقد عشق(ره)
یاد اولین دیدار با آقا جانمان
و یاد همه آن لحظاتی که رنگی خدایی داشت بخیر.
یاد آزادگان قهرمان
در هفته دفاع مقدس گرامی باد
┄┅═✦═┅┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
#زیر_خاکی #یادش_بخیر
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 چرا اسمت همش الله داره!؟
آزاده، کرامت امیدوار
•┈••✾✾••┈•
عین اله نصرالهی مجروح بود. آسایشگاه ۱۰ با هم بودیم. یک روز نگهبان قیس از عین اله پرسید «شینو اسمک؟» یعنی اسمت چیه؟
آنجا باید سه اسمه میگفتی، یعنی اسم خودت اسم پدرت و اسم پدریزرگت نصراللهی هم سه اسمه گفت:
عین الله (خودش)،
خیرالله (پدرش)
شکرالله (پدربزرگش)،
نصراللهی (فامیلیش)
آن نامرد هم شروع کرد با کابل زدن به کمرش و گفت عین الله, خیرالله، شکرالله! کل هم الله !!
یعنی همش الله الله الله!
معلومه داری منو دست میندازی! یا حزباللهی بازی در میاری! بنده خدا را کتک مفصلی زد که چرا همه اینها الله داره!
🔸 تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 ایام انتظار!
خسرو میرزائی
•┈••✾✾••┈•
پس از شروع تبادل اسرا در تاریخ ۱۳۶۹/۵/۲۶ و دیدن این تصاویر در تلویزیون عراق یک حالت خوف و رجایی در فضای اردوگاه تکریت۱۱ و ما اسرا ایجاد شده بود و سوالاتی در ذهن که آیا ما هم تبادل خواهیم شد؟ چند روز دیگر این اتفاق خواهد افتاد؟ نکند عراقیها کارشکنی کنند و تبادل متوقف شود؟ که بعد از آوردن لباسهای نو نسبتأ مطمئن شدیم که آزاد خواهیم شد که دوستان مهیای انجام مقدمات آزادی شدند و پرچم ایران و بازبند و پیشانی بند اسمهای ائمه اطهار علیهم السلام را درست کردند به مانند اینکه میخواستیم به عملیات برویم و در نهایت بعد از ده روز در تاریخ ۱۳۶۹/۶/۵ اولین گروه از بندهای ۳ و ۲ و ۱ تکریت ۱۱ بهتعداد هزار نفر آزاد شدیم.
🔸 تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
جا مهری ساخته شده توسط اسرای تکریت ۱۱ ( تبعیدی به رمادی ۹ )
🍂 نخ و سوزن
در اردوگاه ممنوع بود
•┈••✾✾••┈•
در اردوگاههای صلیب دیده چرخ خیاطی برای دوختن لباسهای پاره شده اسرا وجود داشت ولی در اردوگاههای مفقودین تا مدتها حتی سوزن خیاطی هم ممنوع بود. اسرا مخفیانه با سیم خاردار سوزن درست کرده بودند و لباسهای پاره پاره شده را میدوختند. البته بعدها اجازه خرید نخ و سوزن داده شد و کار هر روز اسرا وصله کاری لباسهای مندرس و پاره شده بود که دیگر جایی برای وصله کاری نداشت.
🔸 تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 دردسرهای لباس عربی!
خسرو میرزائی
┄═❁๑🍃๑❁═┄
در استخبارات و زندان الرشید بغداد لباسهای نظامی رو از ما گرفتند و در بشکه زباله سوزاندند و به جایش دشداشه بلند عربی دادند.
چون برای اولین بار بود این نوع لباس را میپوشیدیم و در نشست و برخاست زیاد وارد نبودیم و فکر میکردیم هنوز شلوار به تن داریم، سریع به همدیگه تذکر میدادیم که خودتو جمع کن،
یکی از بچهها میگفت: اینجا با ایران فرق داره در ایران موقع دستشویی میکشیم پائین در عراق میکشیم بالا.
🔸 تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 لیوان، صمون، قاشق غذاخوری
یادگاران دوران اسارت
از برادر آزاده جواد اسفندیاری
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس #آزادگان
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂 خواب من درست درآمد!
مرتضی رستی
┄┅═✼✿✵✦✵✿✼═┅┄
🔸 شب در خواب دیدم که چند تن از افسرهای عراقی وارد حیاط شدهاند و کاغذهایی در دست دارند. همه را به ستون یک به خط کردهاند و اسامی ما را می نویسند و میگویند میخواهیم ببریمتون اردوگاه. اتفاقا صبح آمدند و اسامی را نوشتند. دستهای افراد سالم را بستند و در آهنی بزرگ باز شد تا اتوبوسها وارد شوند.
به ما گفتند که به اردوگاه میرویم. انگار اتوبوس هایشان مخصوص حمل زندانیان بود چون فقط راننده از شیشه جلو خودش به مقدار محدود به بیرون دید داشت.
مامور عراقی داخل اتوبوس ما، تکرار میکرد که میرویم اردوگاه. آنجا امکانات فراوان است، لباس میدهیم، حمام میروید، استراحت میکنید، صلیب سرخ میآید به خانواده هایتان خبر میدهند! یکی از بچهها که فکر کرد این مامور دلش برای ما سوخته گفت اگر میشود جایی نگه دارید که برویم دستشویی! او هم آمد با باتومی که دستش داشت چند تا محکم به سر و صورت او کوبید که تا لحظه رسیدن به اردوگاه از شدت درد سرش پایین بود و بی حال.
اتوبوس جایی توقف کرد و راننده در را باز کرد. دو تا بعثی بالا آمدند و سه بار تکرار کردند: سرا باپین، سرا پایین، سرا بایپن، کسی متوجه نشد! با کابل و میلگردی که در دست داشتند به سر چند نفر جلو زدن و به ما فهماندند یعنی سرهایتان را پایین بگیرید، نگاه نکنید.
🔸 تکریت ۱۱
┄┅═✦═┅┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 دستنوشته
ماندگار
حمید رضا رضایی
┄┅═✼✿✵✦✵✿✼═┅┄
یاداشت آزاده سرافراز، حمیدرضا رضایی صفحه اول قرآن اهدایی به اسرا. این آزاده در توضیح این یاداشت چنین می نویسد:
روز آزادی از اردوگاه تکریت ۱۱ به کلیه اسرای ایرانی یک جلد قرآن کریم هدیه میدادند، همان موقع در صفحه اول در اتوبوس این چند سطر را نوشتم. به تاریخ و امضای پائین سطر نگاه کنید و نوشته پائین مصحف شریف که نام صدام ملعون را نوشته اند.
🔸 تکریت ۱۱
┄┅═✦═┅┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 غذا در بیمارستان
محسن جام بزرگی
┄┅═✼✿✵✦✵✿✼═┅┄
در بیمارستان، وضعیت غذایی مان بهتر از اردوگاه بود. ناهار یک کف دست برنج با یک تکه کوچک گوشت یا نصف ران مرغ و یک ماست بسته بندی لیوانی بود. وعده شام نیز طبق برنامه غذایی، آب گوشت بود که ترکیباتش شامل یک بند انگشت گوشت و کمی آب گوجه می شد. صبحانه شوربا و یک روز در میان یک بسته کوچک مربای مشمشه و پنیر با یک عدد نان فانتزی یا صمّون و گاهی هم تخم مرغ بود. وضعیت غذایی بیمارستان ویژه بیمار بود و ما راضی بودیم! ولی آنها تلاش می کردند زودتر ما را از بیمارستان روانه اردوگاه ها کنند.
🔸 تکریت ۱۱
┄┅═✦═┅┄
#آزادگان #خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 اردوگاه اسرای عملیات
رمضان و والفجر مقدماتی در عراق
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #مستند
#آزادگان #زیر_خاکی
@defae_moghadas 👈 لینک دعوت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 چقدر شیرین است
دیدار یاران بعد از سالها
و چقدر آرامش بخش است نشستن کنار
همانانی که سالها دل نگران بودیم برای سلامتیشان و رهاییشان از زیر جبر جباران.
و باز امروز
روزیست که
روزی چشم انتظارش بودیم.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس
#آزادگان
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂