فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک فلسطینی برای اعضای خانواده‌ی شهیدش می خواند. او در بخشی از وداعش با شهدا می‌گوید: آیا صدای درد کشیدن مرا می‌شنوید؟ 🧷 این متن را ششم اسفند ۱۴۰۱ نوشته بودم: متاسفانه بودن، مرگ ندارد. روزگاری گفتن از انسان فانی در غرب بشارتی بود که مرگش آرام مان می کرد. می دانستیم مرگ نقطه ی خلاصی ماست، پایان هست و نیست مان. تا اینکه دوستان با شهادت و نقلِ آن جاودانگی زجرمان دادند اما ما جاودانگی نمی خواستیم. راه در رویی نیست و هیچکس این را نمی گوید؛ چه آن انسان مثلا فانی چه این انسان بی عار جاودانه. یعنی شهید حالا در بهشت بی خبر از ما لمیده است؟ یا او هم اینجا کنار ما می گرید؟ کاش کسی خبر بیاورد شهید هم آنجا دست به زیر چانه، ایستاده، یک چشم اشک و یک چشم خون، زیر لب با ذکر یا غیاث المستغیثین بلای عظیم مان را این پا و آن پا می کند. نیست کسی غم ما را خبر بَرَد به شهید؟ شنبه- ششم اسفند ۱۴۰۱ سخن، ساده و کوتاه است. غزه برای من اجابتی‌ست مجسم. من به یاری غزه نرفته‌ام، این غزه است که در قامت کریمان بر اجابت درد یک جهان سبقت گرفته است. من از غزه دفاع نکرده‌ام، این زیباست که به یاری مقدّم شده و بغض درون را در گوش ماندگان و رفتگان فریاد می‌زند؛ «ببینم! صدای دردم می‌شنوی؟!» @Esrar3