اصرار
3⃣خوانش‌های تاریخی درد ▫️امروزه تنها یک خوانش از درد وجود دارد و آن هم پزشکی‌ست. اینکه درد احساسی د
° هیچوقت خودم را روان‌شناس نشناختم.‌ راستش من سراغ روان‌شناسی رفتم چون فکر می‌کردم دستگیر است یا پاسخی برای پرسش‌هایم می شود اما نبود، پاسخ نبود. این را هم بگویم شمول زبان روان‌شناسی فراتر از آن است که به سادگی حتی گفته شود؛ چه آنجا که دین را با دعوت به آغوش خدا می‌گوید و چه آنجا که دعوت به استقرار در امر بی بنیاد می‌کند (لفظ‌ها دقیقا همانی هستند که گفته شده). به تدریج دریافتم که از قضا مسأله‌ی بسیاری با همین مفاهیم روان‌شناسی گره خورده. یعنی واقعا روان‌شناسی تا بُعدی گرا دارد و همان‌ها که می گفتند به روان‌شناسی تقلیل ندهیم، در برهه‌ای به قول رایج؛ تراپیست لازمِ همین تقلیل یافته‌ها شدند. الغرض‌، این روان شناسیِ مطرح شده بعد از طوفان الاقصی دستگیر است.‌ این روان‌شناسی‌ای که مدعی‌ست «تو خودت بهتر می‌دانی و من با دیدنِ تو درمی‌یابم چه کنم» حداقل برای من یکی که شش یا هفت سال را در دانشکده‌ی روان شناسی و علوم انسانی بوده‌ام حرف تازه ای بود. (این را یکبار از اساتید روان‌شناسی نشنیده‌ام) سوای اینکه تصور نمی‌کردم لااقل در فضای عربی سخنان این چنینی را بشنوم، فکرِ این را هم نمی‌کردم که طوفان الاقصی بر این یکی هم دست بگذارد که گذاشت. این روان‌شناسیِ دیگری‌ست، روان‌شناسی‌ای که از خودش می‌پرسد «آیا من می‌توانم علاج درد بشر باشم؟» و همزمان به تو رسمیت بدهد (خودت بهتر می‌دانی چه کنی) و در عین حال، حال تو را بندِ همسایگی‌ات با دیگری بیاورد، دیگر تقلیل یافته نیست، تعدیل یافته است. @Esrar3