#م_ح
#قسمت_دوم
از اونجایی که من دوست داشتم با یه آدم از خانوادهی خیلی مذهبی ازدواج کنم، پدرم مخالفت نکرد و جلسهی بلهبرون برگزار شد.😌
به طرز عجیبی جلسه با خنده و شادی گذشت، بدون هیچ صحبت خاصی.
آخرش فهمیدیم مهریهی مختصر مفیدی تعیین شد و ما عروس شدیم.😅
همسرم اون زمان دانشجو بودن و شغل درست و حسابی و پس اندازی نداشتن. تازه سربازی هم نرفته بودن.😅 کلا اوضاع خیلی ایده ال بود.😁
عقدمون بدون خرید و در محضر، با حضور ۱۰ نفر انجام شد.
هرچند ساده بود، اما همین که در محضر حضرت عبدالعظیم برگزار میشد ارزشمندش میکرد.😊
حدود یک سال عقد بودیم و تو این مدت من درسم رو تموم کردم و بعد، در جستجوی کار راهی شهر شدم.🙃
در دوران دانشجویی یک سال در یک شرکت، به عنوان طراح کار کردم. حالا، باید برای کسب تجربه و البته کمک مالی میرفتم سراغ یه کار دیگه.
اما یه دختر چادری و معذب در رابطه با نامحرم کجا،
و فضای کار برای یک عمرانی کجا.😑
با احتساب شرایطم و جو دو سه تا شرکتی که توی ورودیشون قبول شدم، باید تصمیم سختی میگرفتم و یکی رو انتخاب میکردم.😶
خیلی ناراحتکننده بود ولی تصمیم گرفتم که با اون شرایط تو اون شرکتها کار نکنم.😫😓
شهرداری و جاهای دولتی هم که گیر فلک نمیاومد.😒
با همسر دودوتا چهارتا کردیم ببینیم چه جوری بریم سر خونه زندگیمون.
دیدیم چیز زیادی نداریم و از اونجایی که بنای زندگی رو بر سازندگی و استقلال گذاشتیم، به یه مهمانی🍛 به جای عروسی، در منزل پدرم و یک زیرزمین استیجاری اکتفا کردیم.
البته لباس عروس👰🏻 تنم کردم و یه سرویس بدل که خدایی نکرده آرزو به دل نمونم.😂
منتقد زیاد داشتیم؛ ولی وقتی یه مادر داری که به علایقت احترام میذاره😌 و همسری که خیلی شبیه رویاهاته، گوشهات شنواییشو از دست میده😅 و خوش و خرم به زندگی میرسی.😊
قبل از اینکه بریم سر خونه زندگیمون، اردوی ازدواج دانشجویی مشهد رو رفتیم.😍
وقتی همه با چادر یه رنگ میرفتن حرم🕌 و اونهمه آدم مهمون عروسیت در محضر امام رضا میشدن، احساس میکردی باشکوهترین عروسی دنیا رو داری.😍
همون اوایل ازدواج بود که همسرم همونجایی که دوست داشتن مشغول کار شدن.🤗
البته کار توام بود با ماموریت که یه خورده شرایط رو سخت میکرد، اما خیلی جای شکر داشت.🤲🏻
۱۰ ماه بعد همسر باید میرفتن سربازی.👮🏻♂
همین موقعها بود که تصمیم گرفتیم یه نفر سوم رو عضو خانواده کنیم.👶🏻
فکر میکردیم حالا که تحت نظر دکتر👩🏻⚕ و با رعایت تمام اصول پیش رفتیم همه چی حله و ۹ ماه بعد یه بچه تپل میاد...
اما خواست خدا چیز دیگهای بود و بچه نموند...
#م_ح
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_دوم
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif